شهادت امام حسن عسگري عليه السلام  

شهادت امام حسن عسگري عليه السلام
هشتم ربيع الاول، سالروز شهادت غم بار امام يازدهم شيعيان، امام حسن عسکري عليه السلام است. اين امام مظلوم که در عمر کوتاه خويش رنج ها و شکنجه هاي بسياري را تحمل کرد،...

چکيده:

هشتم ربيع الاول، سالروز شهادت غم بار امام يازدهم شيعيان، امام حسن عسکري عليه السلام است. اين امام مظلوم که در عمر کوتاه خويش رنج ها و شکنجه هاي بسياري را تحمل کرد، پس از هشت روز مسموميت، به دست مزدوران معتمد عباسي (1) در سال 260 هـ. ق در 28 سالگي در سامرا به شهادت رسيد و کنار مرقد پاک پدرش به خاک سپرده شد. (2)
به همين مناسبت، هر ساله شيعيان در سراسر جهان تشيع، رخت ماتم به تن مي کنند و اين مصيبت جان سوز را به فرزندش، مهدي موعود (عج) تسليت مي گويند. در اين مقاله، به جنبه هايي از زندگي آن حضرت مي پردازيم.

معرفي امام حسن عسکري عليه السلام

نام مبارک امام يازدهم، حسن و کنيه معروفشان، ابومحمد است و معروف ترين لقب آن حضرت، عسکري است؛ زيرا ايشان و امام هادي عليه السلام را در منطقه اي نظامي نگه مي داشتند تا کاملاً زير نظر باشند. چون نام آن محله «عسگر» بود، اين دو امام به «عسکريين» شهرت يافتند. (3) مادر امام عسکري را حديثه، حديث، سوسن (4) و سليل (5) ناميده اند که از زنان پرهيزکار و پاک دامن زمان خويش بود. در فضيلت او همين بس که پس از شهادت امام عسکري عليه السلام، خانه اش پناهگاه شيعيان گرديد. (6) آن حضرت، در هشتم يا دهم ربيع الثاني سال 232 هـ. ق در مدينه به دنيا آمد و در 22 سالگي به امامت رسيد. مدت امامت حضرت، شش سال بود. (7)

عبادت امام حسن عسگري عليه السلام

روزي تني چند از بني عباس نزد والي سامرا رفتند و به او دستور دادند و بر امام حسن عسکري عليه السلام که در زندان بود، سخت بگيرد. او نيز دو تن از بدترين اشخاص را براي زندان باني حضرت گمارد. پس از چندي فهميد آن دو اهل نماز و روزه شده اند و در عبادت به مقام والايي رسيده اند. از اين رو، آن دو نفر را احضار کرد و پرسيد: چرا شما پيرو امام حسن عسکري عليه السلام شده ايد؟ آن دو که عظمت روح و کرامت بي کران امام تحت تأثيرشان قرار داده بود، پاسخ دادند: «زيرا او مردي است که روزها روزه مي گيرد و شب ها تا صبح به عبادت خداي مي پردازد». (8)

فعاليت هاي سياسي امام حسن عسکري عليه السلام

با آنکه امام حسن عسکري عليه السلام در محاصره دشمنان خويش بود و تمام حرکاتش را زيرنظر داشتند، ولي اين خفقان شديد نتوانست جلو فعاليت هاي ايشان را بگيرد. آن حضرت براي مقابله با افکار ضد اسلامي و ترويج اسلام واقعي تلاش هاي فراواني کردند. کوشش هاي علمي، تبيين انديشه هاي ناب اسلامي، ايجاد شبکه ارتباطي با شيعيان جهان در دورترين نقاط و آماده سازي آنان براي دوران غيبت امام دوازدهم، از جمله فعاليت هاي مهم امام حسن عسکري عليه السلام در اين زمينه به شمار مي آيد. (9)

شهادت جان سوز

چند روز از بيماري امام حسن عسکري عليه السلام مي گذشت. سم به تمام بدن مبارک نفوذ کرده و آثار مسموميت در بدن حضرت نمايان بود. سرانجام در روز جمعه هشتم ماه ربيع الاول سال 260 هـ.ق، امام مظلوم شيعيان پس از اقامه نماز صبح، به نياکان پاکش پيوست و از زندان ستم کاران رهايي يافت. با منتشر شدن خبر وفات حضرت، در شهر سامرا قيامتي برپا شد و صداي شيون و ناله بلند گرديد. بازار تعطيل شد و همگان بر در خانه امام عسگري عليه السلام جمع شدند. (10)

امام حسن عسکري عليه السلام در بيان دشمن

جعفر کذاب، برادر امام حسن عسکري عليه السلام که مي خواست به ناحق، خود را امام معرفي کند، با حضور امام زمان (عجل الله تعالي فرجه شريف) و اقامه نماز بر پيکر امام حسن عسکري عليه السلام، خوار و رسوا شد. از اين رو، بيست هزار دينار براي خليفه فرستاد و براي او نوشت: «اي امير مؤمنان! مقام و منزلت برادرم را به من بده.» خليفه اگر چه از کينه و دشمني با امام لبريز بود، ولي لب به حق گشود و پاسخ داد :«منزلت برادرت، حسن عسکري از طرف ما نيست، بلکه از سوي خداوند است. ما همواره مي کوشيديم قدر و منزلت او را پايين آوريم، ولي به دليل پاک دامني، نيک رفتاري، دانش و عبادتش، بر عظمت او افزوده مي شد. اگر تو نزد پيروان برادرت همان ارزش را داري. به تأييد ما نياز نداري و اگر چنين نيست، کاري از ما برنمي آيد.» (11)

عزت امامان، امري آسماني

روزي مستنصر بالله ، خليفه عباسي به سامرا رفت. اطرافيان به آگاهي اش رساندند که قبر امام حسن عسکري عليه السلام مورد توجه مردمان است، ولي قبر پدران او، يعني خلفاي عباسي را ويراني و کثافت فرا گرفته است. از اين رو. به او گفتند: شما پادشاهان دنيا هستيد و نبايد قبر پدرانتان به اين حال باشد و کسي هم به زيارت آنها نيايد. دستور دهيد کسي اين کثافت ها را پاک کند و آنها را مانند قبور امامان علويان بسازد تا مردم به زيارت آنها نيز بروند. خليفه در پاسخ گفت: «اين عزت امامان شيعه و آباداني مزار آنها، امري آسماني و از طرف خداوند است و اجبار مردم به کاري فايده ندارد». (12)

سامراء، همچنان مظلوم

با گذشت بيش از يازده قرن از شهادت امام هادي عليه السلام و امام حسن عسکري عليه السلام، مظلوميت اين دو امام همچنان ادامه دارد. با وجود اينکه شيعيان از سراسر دنيا به زيارت عتبات عاليات مي شتابند، ولي با اشک چشم و سوز دل رو به سامرا مي کنند و از دور سلام مي دهند؛ چرا که اشغال گران با ايجاد ناامني در عراق، اطراف سامرا را پايگاه نظامي خويش قرار داده اند و آن را به منطقه نظامي تبديل کرده اند. در سايه اين ناامني ها بود که دشمنان انسانيت و اسلام، بارگاه پاک عسکريين عليه السلام را با بمب تخريب کردند و داغ سنگيني بر قلب سوخته عاشقان اهل بيت عليهم السلام گذاشتند. البته به کوري چشم دشمنان، ارادتمندان خاندان عصمت و طهارت با کمک هاي خويش، گنبد و بارگاه زيباتر و بزرگ تري براي آن دو امام مظلوم خواهند ساخت.

پي نوشت ها:

1. شيخ مفيد، ارشاد، ج 2، ص 336؛ عبدالحسين نيشابوري، تقويم شيعه، قم، نشر دليل ما، چ 1، ص 74.
2. کافي، ج 2، ص 561؛ تقويم شيعه، ص 76.
3. شيخ صدوق، علل الشرايع، مکتبه الطباطبايي، ج 1، باب 176، ص 230.
4. شيخ عباس قمي، منتهي الامال، ج 2، ص 725.
5. سيد علي اکبر قرشي، خاندان وحي، تهران، دارالکتب الاسلاميه، 1373، چ 3، ص 701.
6. مهدي پيشوايي، سيره پيشوايان، مؤسسه امام صادق عليه السلام، ص 615.
7. خاندان وحي، ص 702.
8. منتهي الامال، ج 2، ص 727؛ ارشاد، ج 2، ص 334.
9. سيره پيشوايان ، ص 626.
10. منتهي الآمال، ج 2، صص 756 و 760.
11. کمال الدين، ج 2، ص 479؛ بحار الانوار، ج 52، ص 49؛ جلوه هايي از اعجاز معصومين عليه السلام، ص 768.
12. منتهي الآمال، ج 2، ص 763.

فضايل امام علي  (ع) از زبان علماي سني

علي(ع) از زبان پيامبر اکرم(ص) در منابع اهل سنت
 

در مدح تو اي مظهر اضداد چه گوييم / بالاست مقام تو و گفتار قصير است‏
با اين که تويي پادشه عالم هستي / کرباس تو را جامه و فرش تو حصير است‏

راستي درباره عظمت و فضائل و مقامات اميرمؤمنان علي(ع) سخن گفتن هرچند در ابتدا سهل مي‏نمايد ولي با مقداري فرورفتن در بحر فضائل بي‏شمار او انسان متوجه مي‏شود که بيان فضائل سخت مشکل و دشوار است «که عشق اول نمود آسان ولي افتاد مشکلها»

زيبا گفته خليل بن احمد وقتي از او درباره فضائل علي(ع) پرسش شد: «کيف اصف رجلاً کتم اعاديه محاسنه و حسداً و احبّائه خوفاً و ما بين الکلمتين ملأالخائفين؛(1) چگونه مي‏توانم مردي را توصيف کنم که دشمنانش از روي حسادت و دوستانش از ترس(دشمنان)محاسن او را پنهان نمودند، در بين اين دو رفتار شرق و غرب عالم محامدش را فراگرفته است.

آنچه پيش رو داريد نگاهي است گذرا به فضائل و اوصاف اميرمؤمنان علي(ع) از زبان پيامبر اکرم(ص) در منابع اهل سنّت چرا که: خوشتر آن باشد که وصف دلبران / گفته آيد در کتاب ديگران‏

علي را جز خدا و نبي(ص) نشناختند
راستي اين اعجوبه کون کيست که همه در شناخت او در مانده‏اند، عدّه‏اي او را تا سر حدّ خدايي بالا برده‏اند، و عدّه‏اي حتي در بندگي او شک دارند که: در مسجد کوفه شهيدش کردند. گفتند مگر اهل نماز است علي؟! و آن که او را حقيقتاً شناخت خداي او و رسول خدايش بود.

پيامبر اعظم(ص) خطاب به علي(ع) فرمود: «يا علي ما عرف اللّه حق معرفته غيري و غيرک و ما عرفک حق معرفتک غير اللّه و غيري؛(2) اي علي! خداوند متعال را نشناخت به حقيقت شناختش جز من و تو، و تو را نشناخت آن گونه که حق شناخت توست، جز خدا و من.»

و در جاي ديگر فرمود: «يا علي لايعرف اللّه تعالي الّا انا و انت و لايعرفني الّا اللّه و انت و لا يعرفک الّا اللّه و انا؛(3) اي علي! خدا را نشناخت جز من و تو، و مرا نشناخت جز خدا و تو و تو را نشناخت مگر خدا و من.»

فضائل بي‏شمار
کتاب فضل تو را آب بحر کافي نيست / که‏تر کنم سرانگشت و صفحه بشمارم
پيامبري هم که علي را شناخته اعتراف دارد که فضائل او قابل شماره و احصي نيست.

ابن عباس مي‏گويد پيامبر اکرم(ص) فرمود: «لو انّ الفياض(4) اقلام و البحر مدادٌ و الجنّ حسّابٌ و الانس کتابٌ مااحصوا فضائل عليّ بن ابي طالبٍ؛(5) اگر انبوه درختان (و باغها) قلم، و دريا مرکب، و تمام جنّيان حسابگر، و تمام انسان‏ها نويسنده باشند قادر به شمارش فضائل علي بن ابي طالب نخواهند بود»

و در جاي ديگر پيامبر اعظم فرمود: «انّ اللّه تعالي جعل لاخي عليٍّ فضائل لاتحصي کثرة فمن ذکر فضيلةً من فضائله مقرّابها غفر اللّه له ما تقدّم من ذنبه و ماتأخّر؛ براستي خداوند براي برادرم علي(ع) فضائل بي‏شماري قرار داده است که اگر کسي يکي از آن فضايل را از روي اعتقاد و اعتراف بيان نمايد، خداوند گناهان گذشته و آينده او را مي‏بخشد.

و من کتب فضيلةً من فضائله لم تزل الملائکة تستغفرله ما بقي لتلک الکتابه رسم، و من استمع فضيلةً من فضائله کفّر اللّه له الذّنوب الّتي اکتسبها بالاستماع و من نظر الي کتابٍ من فضائله کفّر اللّه له الذّنوب الّتي اکتسبها بالنّظر،(6)

اگر کسي يکي از فضائل آن حضرت را بنويسد، تا هنگامي که آن نوشته باقي است، ملائکه براي او استغفار مي‏کنند و اگر کسي يکي از فضائل آن حضرت را بشنود، خداوند همه گناهاني را که از راه گوش انجام داده است مي‏بخشد، و اگر کسي به نوشته‏اي درباره فضائل علي(ع) نگاه کند، خداوند تمام گناهاني که از راه چشم کرده است مي‏پوشاند و از آن در مي‏گذرد.»

آنچه خوبان دارند تو تنها داري

علي نه تنها اوصاف خوبان عالم را داراست و «آنچه خوبان همه دارند او تنها دارد» بلکه اوصاف تمامي پيامبران اولواالعزم را که عصاره هستي هستند بجز پيامبر خاتم در او جمع آمده است.

بيهقي يکي از دانشمندان نامي اهل سنّت چنين روايت نموده که پيامبر اکرم(ص) فرمود: «من احبّ ان ينظر الي آدم في علمه و الي نوحٍ(ع) في تقواه و ابراهيم في حلمه و الي موسي في عبادته فلينظر الي علي بن طالب عليه الصّلوة و السّلام؛(7) هر کسي دوست دارد به علم و دانش آدم بنگرد و مقام تقوا و خودنگهداري نوح را(مشاهده نمايد) و بردباري ابراهيم(نظاره کند) و به عبادت موسي(ع) (پي ببرد) بايد به علي بن ابي طالب(ع) نظر بيندازد.»

مناقب، روايت فوق را در دو مورد به اين صورت نقل نموده است. پيامبر اکرم(ص) فرمود: «من اراد ان ينظر الي آدم في علمه و الي نوح في مهمه و الي يحيي بن زکريّا في زهده، و الي موسي بن عمران في بطشه، فلينظر الي علي بن ابي طالب عليه‏السلام؛(8) هر کس مي‏خواهد دانش آدم را، فهم (ژرف) نوح را، و زهد يحيي را و قاطعيّت موسي بن عمران را بنگرد، به علي بن ابي طالب نظر کند.»

محبت و علاقه پيامبر(ص) به علي(ع)
هر کس جامع کمالات باشد محبوب دلها نيز هست، پيامبر اکرم(ص) که خود محبوب عالميان و خوبان و پاکان است، عاشق شيداي علي است، چرا که به تصريح آيه مباهله، علي جان پيامبر است «انفسنا» و جان هر کس شيرين و دوست داشتني است.
به همين جهت بارها پيامبر اکرم(ص) مي‏فرمود: «من احبّ عليّاً فقد احبّني...؛(9) هر کس علي را دوست بدارد به من محبّت ورزيده است.» و فرمود: «محبّک محبّي و مبغضک مبغضي؛(10) دوستدار تو دوست من است، و دشمن تو دشمن من.»

شخصي از پيامبر اکرم(ص) پرسيد: «يا رسول اللّه انّک تحبّ عليّاً؟ قال: او ماعلمت انّ عليّاً منّي و انا منه؛(11) اي رسول خدا علي(ع) را دوست مي‏داري؟ فرمود: مگر نمي‏داني که علي از من و من از اويم.»
آيا کسي جان شيرين و پاره تنش را دوست نمي‏دارد؟

مناقب با اسنادش از رسول خدا نقل مي‏کند که آن حضرت فرمود: «انّ اللّه عزّ و جلّ امرني بحبّ اربعةٌ من اصحابي و اخبرني انّه يحبّهم. قلنا: يا رسول اللّه من هم؟ فلکنّا يحبّ ان يکون منهم، فقال: الا انّ عليّاً منهم ثم سکت، ثمّ قال: الا انّ عليّاً منهم ثمّ سکت؛(12) براستي خداي عزيز و جليل مرا امر کرده است به دوستي چهارنفر از اصحاب، و خبر داد مرا که خداوند(نيز) آنها را دوست مي‏دارد، گفتم: اي رسول خدا آنها کيستند؟ پس هر يکي از ماها دوست داريم جزو آنان باشيم. پس فرمود: آگاه باشيد علي از آنهاست، سپس سکوت کرد، دوباره فرمود: به راستي علي از آنهاست و سکوت کرد.»

عايشه مي‏گويد: هنگامي که رسول خدا(ص) به حالت احتضار درآمد فرمود: ادعوا اليّ حبيبي؛ محبوب مرا بخوانيد، من به سراغ ابي بکر رفتم و او را احضار نمودم. وقتي ابابکر بر پيغمبر داخل شد حضرت نظري به سوي او افکند سپس از او روي گردانيد و (براي مرتبه دوم) فرمود: «ادعوا اليّ حبيبي؛ محبوب مرا بخوانيد. آنگاه حفصه عمر را احضار کرد پيغمبر همان گونه که از ابي‏بکر روي گردانيد از عمر نيز روي گرداند. عايشه گويد: من گفتم واي بر شما پيغمبر علي بن ابي طالب(ع) را مي‏خواند، سوگند به پروردگار جز علي را نمي‏خواهد. پس رفتند سراغ علي (ع)، وقتي که پيغمبر علي را ديد، او را محکم به سينه چسبانيد آنگاه در گوش آن حضرت هزار حديث بيان فرمود که هر حديثي راهگشاي هزار حديث بود.»(13)

از ابن عباس نقل شده است که پيامبر اکرم(ص) فرمود: «عليّ منّي مثل رأسي من بدني؛(14) علي نسبت به من مانند سر است نسبت به بدن.»

صد البته که محبّت‏هاي پيامبر اکرم(ص) به علي صرف محبّت عاطفي نيست بلکه بر اساس لياقت‏ها و کمالاتي است که مولا علي(ع) دارا مي‏باشد که به نمونه‏هايي از کمالات و فضائل آن حضرت، از زبان خود پيامبر اکرم(ص) اشاره مي‏شود.

علم علي(ع)
علم و دانش علي اکتسابي نيست تا استاد برتر از خود و شاگردان و هم دوره‏هايي همسان خود داشته باشد، بلکه علم او «لدني» است و و ريشه در علم الهي و آسماني دارد، به اين جهت علم او برهمه انسان‏هاي معمولي و غير مرتبط با وحي آسماني برتري و امتياز دارد، و به همين جهت است که حتي در منابع اهل سنّت نيز از او به عنوان «اعلم النّاس» ياد شده است که به نمونه‏هايي اشاره مي‏شود:

1- پيامبر اکرم(ص) فرمود: «اعلم امّتي من بعدي عليّ بن ابي طالب عليه السّلام؛(15) داناترين امّت من بعد از من علي بن ابي‏طالب(ع) است.»

2- عبداللّه بن مسعود مي‏گويد، پيامبر اکرم(ص) فرمود: «قُسّمت الحکمة علي عشرة اجزاءٍ فاعطي عليّ تسعة و النّاس جزءً واحداً؛(16) حکمت (و دانش) به ده جزء تقسيم شده است و به علي نه قسمت آن و به (مابقي مردم) يکدهم داده شده است.»

تمامي علوم بشري و پيشرفت‏هاي آن جزء همان يکدهم است، و علم علي(ع) نه برابر دانش تمامي بشريت است. و راز آن هم اين است که ريشه در مهبط وحي الهي يعني پيغمبر اکرم(ص) دارد، که خود فرمود: «انا مدينة العلم و عليٌ بابها، فمن ارادالعلم فيأت الباب؛(17)من شهر علم (الهي و وحياني) هستم و علي دَرِ آن است پس هر کس اراده دانش دارد بايد از درب (شهر) وارد شود».

3- عايشه درباره علي(ع) مي‏گويد: «هو اعلم النّاس بالسّنة؛(18) او داناترين مردم نسبت به سنّت (پيامبر اکرم(ص)) مي‏باشد.» اي کاش خود عائشه به اين حديث عمل مي‏کرد، و به توصيه‏هاي اميرمؤمنان(ع) توجّه مي‏کرد و جنگ جمل را به وجود نمي‏آورد.»

4- پيامبر اکرم(ص) بعد از تزويج فاطمه به علي(ع) به دختر خود فرمود: «زوّجتک خير اهلي، اعلمهم علماً و افضلهم حلماً و اوّلهم سلماً؛(19) تو را به تزويج بهترين بستگانم و اهلم درآوردم، که از نظر دانش داناترين، و از نظر حلم و بردباري برترين، و از نظر اسلام اوّلين مي‏باشد.»

عبادت علي(ع)
عبادت و بندگي مولا امير مؤمنان علي(ع) شهره جهان است، و مرکز ثقل مقامات و منزلت‏هاي علي(ع) در کنار علم خدادادي همان عبادت‏ها و نمازها و ناله‏ها و نيازهاي شبانه اوست، اين مسئله تا آنجا اهميت دارد که خداوند به ملائکه مباهات و فخرفروشي بوسيله عبادت‏هاي اميرمؤمنان مي‏کند.

پيامبر اکرم(ص) مي‏فرمايد: صبحگاهي جبرئيل با شادي و حالت بشارت بر من وارد شد. گفتم حبيب من چه شده تو را خوشحال و بشارت رسان مي‏بينم؟ پس گفت: اي محمد!(ص) چگونه خوشحال نباشم و حال آن که چشمم بخاطر اکرامي که خداوند نسبت به برادرت و جانشينت و امام امتت علي بن ابي طالب روا داشته، روشن شده است، پس پيامبر اکرم(ص) فرمود: چگونه خداوند برادرم و امام امتم را گرامي داشته است؟

«قال: باهي بعبادته البارحة ملائکته و حملة عرشه و قال: ملائکتي انظروا الي حجّتي في ارضي علي عبادي بعد نبيّي، فقد عفر خدّه في التّراب تواضعاً لعظمتي، اشهدکم انّه امام خلقي و مولي بريّتي؛(20)گفت: خداوند با عبادت ديشب علي بر ملائکه و حاملان عرش مباهات نموده است. و فرموده است: ملائکه من نگاه کنيد به حجّتم بر برندگانم در زمين بعد از پيغمبرم، براستي صورت و گونه‏اش بر خاک نهاده است بخاطر تواضع در مقابل عظمت من، شما را شاهد مي‏گيرم که او (علي) پيشواي مخلوقم، و سرپرست مردمان من مي‏باشد.»

در منابع شيعه آن قدر از عبادت اميرمؤمنان(ع) سخن به ميان آمده که نياز به يک کتاب دارد، خالي از لطف نيست که به ترجمه يک روايت اشاره کنيم:

ضراربن ضمره در حضور معاويه درباره علي(ع) چنين گفت: «پس خدا را شاهد مي‏گيرم که او را در بعض جايگاهش ديدم. در وقتي که شب پرده‏هاي تاريکي‏اش را انداخته بود و ستارگان ظاهر شده بودند، در حالي که در محرابش ايستاده بود و محاسن خود را بر دست گرفته و مانند انسان مار گزيده به خود مي‏پيچيد و چون انسان غمديده گريه مي‏کرد... (گويا هنوز آواز او را در گوش جان دارم که مي‏فرمود:) آه آه از کمي توشه، طولاني بودن سفر، وحشت راه و بزرگ بودن جايگاه ورود.»

پس آنگاه اشک معاويه جاري ش دو با آستينش آن را پاک کرد و ديگران هم اشک ريختند سپس معاويه گفت، آري ابوالحسن چنين بود...»(21)

نيمه شب زمزمه‏اي هست بلند / که مرا مي‏گسلد بند از بند
هست جانسوزتر از ناله ني / کرده صد ناله به يک زمزمه طي
چه روان بخش صدايي دارد / سوز عشق است و نوايي دارد
بس که با شور و نوا دمساز است / به سماوات طنين انداز است
آسمان‏ها همه با آن عظمت / رفته زين حال فرو در حيرت
دشت و صحرا همه در بهت و سکوت / که بلند است نواي ملکوت
اين نواي ابديت ازليست / شايد آهنگ مناجات علي است
نيمه شب خلوت و رازي دارد / با خدا راز و نيازي دارد(22)

امامت علي(ع)
آن علم بي پايان و آن عبادت بي مثال زمينه لياقت امامت و پيشوايي او را فراهم نموده است. رواياتي که بر امامت بلافصل آن مولا در منابع اهل سنّت وجود دارد بيش از آن است که منعکس گردد و از طرفي حديث معروف ثقلين، حديث منزلت، حديث يوم الدّار، حديث غدير و امثال آن که معروفند و متواترند بارها مطرح شده و در منابع فراواني آمده است. آنچه در اين جا بدان اشاره مي‏کنيم برخي رواياتي است که دلالت صريحتري دارند و کمتر در گفته‏ها به آن‏ها اشاره شده است:

1- پيامبر اکرم(ص) به علي(ع) فرمود: انگشتر به دست راست کن تا از مقرّبين باشي،عرض کرد يا رسول اللّه ؟ چه انگشتري بر دست کنم. فرمود: عقيق سرخ پس براستي آن کوه و سنگي است که به وحدانيّت خدا اقرار کرده است: «ولي بالنّبوّة ولک بالوصيّة ولولدک بالامامة...؛(23) و به نبوت من و جانشيني (بلافصل) تو و امامت (يازده نفر) فرزندانت اقرار نموده است.»

2- از ابن بريده...نقل شده است که پيامبر اکرم(ص) فرمود: «لکلّ نبيٍّ وصيّ و وارث و انّ عليّاً وصييي و وارثي؛(24) براي هر پيغمبري جانشين و وارثي است، و براستي علي جانشين و وارث من است.»

3- در روايت مربوط به عبادت آن حضرت اين جمله را داشتيم که خداوند به ملائکه‏اش فرمود: «اشهدکم انّه امام خلقي و مولي بريّتي؛(25) شما را شاهد مي‏گيرم که او (علي) امام مخلوقم و سرپرست آفريده‏هاي من است.»

4- عمروبن ميمون از ابن عباس نقل نموده که رسول خدا(ص) به علي(ع) فرمود: «انت وليّ کلّ مؤمنٍ بعدي؛(26) يا علي! تو بعد از من رهبر و سرپرست تمام مؤمنين هستي.»
در اين حديث با توجّه به کلمه «بعدي» معناي وليّ صراحت در رهبري و امامت دارد، و معني ندارد که پيامبر بفرمايد تو محبوب مؤمنان بعد از من هستي.

راستي بايد گفت پيامبر اکرم(ص) در معرّفي علي(ع) و بيان منزلت‏ها و مقامات اميرمؤمنان (ع) هرگز کوتاهي نکرد و با شيوه‏هاي مختلف محوريت و رهبريت او را به جامعه معرّفي نمود، گاه دست او را بالا برد و فرمود: «اين علي مولا و رهبر مردم است» و گاه مي‏فرمود: «علي مع القرآن و القرآن مع علي لن يفترقا...؛(27) علي با قرآن است و قرآن با علي(ع) است و هرگز آن دو از هم جدا نمي‏شوند.»

و گاه او را محور حق معرّفي نمود، در حديث متواتر اين جمله آمده است که پيغمبر اکرم(ص) فرمود: «عليّ مع الحقّ و الحقّ مع عليّ و لن يفترقا حتي يردا عليّ الحوض يوم القيامة؛(28) علي با حق است و حق با علي است و هرگز آن دو از هم جدا نمي‏شوند تا در روز قيامت در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند.»

در روايت ديگر فرمود: «سيکون من بعدي فتنة، فاذا کان ذلک، فالزموا علي بن ابي طالب، فانّه الفاروق بين الحقّ و الباطل؛(29) بزودي بعد از من فتنه(ها) پيدا مي‏شود، پس همراه علي بن ابي طالب باشيد، زيرا او(معيار) جدا کننده بين حق و باطل است.»
و فرمود: «کسي که از علي جدا شود از من جدا شده، و کسي که از من جدا شود از خدا فاصله گرفته است.»(30)

قرآن در شأن علي(ع)
آيات فراواني را علماي اهل سنّت و مفسرين آنها در شأن امام علي(ع) تفسير کرده‏اند و در تأييد آن رواياتي را از پيغمبر اکرم(ص) آورده‏اند به طوري که برخي از آنها مانند ابن حجر، خطيب بغدادي، سيوطي، گنجي شافعي، ابن عساکر، شيخ سليمان قندوزي و... از ابن عباس نقل کرده‏اند که گفت: «نزلت في عليّ ثلاث مأئة آيه؛(31) سيصد آيه در شأن علي(ع) نازل شده است.»

و همين ابن عباس از پيامبر اکرم(ص) نقل نموده که آن حضرت فرمود: «ما انزل آية فيها «يا ايّها الذين آمنوا» و عليّ رأسها و اميرها؛و آيه‏اي که در آن «يا ايّها الذين آمنوا» آمده، نازل نکرده است خداوند مگر آن که علي در رأس آن قرار دارد.»(32) يعني تمامي اين آيات در ابتدا و قبل از همه در شأن علي و مربوط به آن حضرت است.

اطاعت از علي(ع)
وقتي علي(ع) امام و پيشواي مردم است و محبوب پيغمبر، و داراي علم لدنّي و الهي، و در اوج طاعت و بندگي قرار دارد، و معيار حق و باطل و ثقل جدا نشدني از قرآن بحساب مي‏آيد بر مردم است که از او و هر کس را که او تعيين نموده است اطاعت کنند، و اين اطاعت لازم و ضروري است پيامبر عظيم الشأن درباره اطاعت و پيروي از اميرمؤمنان تعبيرات فوق العاده ارزشمندي دارد که به نمونه‏هايي اشاره مي‏شود:

1- سلمان با سندش به فاطمه زهرا(س) نقل مي‏کند که پيامبر اکرم(ص) فرمود: «عليکم بعليّ بن ابي طالب عليه السّلام فانّه مولاکم فاحبّوه، و کبيرکم فاتّبعوه، و عالمکم فاکرموه، و قائدکم الي الجنّة(فعزّزوه) و اذا دعاکم فاجيبوه و اذا امرکم فاطيعوه، احبّوه بحبّي و اکرموه بکرامتي، ماقلت لکم في عليٍّ الّا ما امرني به ربّي جلّت عظمته؛(33)

بر شما باد به (همراهي) علي بن ابي طالب عليه السلام، براستي او مولا و سرپرست شماست پس او را دوست بداريد، و بزرگ شماست پس از او پيروي کنيد و دانشمند شماست پس از او اکرام کنيد و پيشواي شما به سوي بهشت است پس او را عزيز داريد، هرگاه شما را (به کاري) دعوت کند اجابت کنيد، و اگر دستور داد اطاعت کنيد، بخاطر دوستي من او را دوست بداريد و به خاطر بزرگي من او را بزرگ شماريد.(بدانيد) من چيزي درباره علي به شما نگفتم جز آنچه خداي بزرگ عظمت به آن امر کرده است.»

حديث آن قدر گويا و روشن است که نيازي به هيچ توضيحي ندارد، و بالصراحة مي‏گويد آنچه درباره علي(ع) سفارش شده، تماماً اوامري است که از سوي خداوند متعال صادر شده است راستي اگر جامعه اسلامي فقط به همين حديث عمل مي‏کردند، اين همه دچار انحراف و اختلاف و انشعاب نمي‏شدند.

2- پيامبراکرم(ص) به عمّار فرمود: «يا عمّار! ان رأيت عليّاً قدسلک واديّاً و سلک النّاس وادياً غيره فاسلک مع عليّ ودع النّاس انّه لن بدلک علي ردي و لن يخرجک من الهدي؛(34) اي عمّار! اگر ديدي علي به راهي مي‏رود، و مردم به راهي غير از او، تو با علي حرکت کن، و مردم (ديگر) را رها کن، زيرا علي (فقط بر حق هدايت مي‏کند و) بر بدي و پستي راهنمايي نمي‏کند و از هدايت خارج نمي‏سازد.»

و با تأسف بايد گفت اکثريت مردم به هر راهي رفتند و سرشان به سنگ خورد، جز راه علي را. و فقط گروه قليلي در طول تاريخ با علي و راه علي و اهداف و آرمان‏هاي علي ماندند.

محبّت به علي(ع)
يقيناً اطاعت و پيروي بدون محبت و عشق يا ممکن نيست و يا بسيار سخت و طاقت فرساست.
آنچه اطاعت و پيروي صددرصد از يک امام و پيشوا را شيرين و سهل و راحت مي‏سازد محبّت به آن رهبر است. علي(ع) از رهبراني است که در طول تاريخ محبوب بوده است، درباره محبّت به آن حضرت آن قدر روايات فراواني وجود دارد که يک کتاب قطور خواهد شد، آنچه به عنوان حسن ختام بيان مي‏شود برخي روايات است از منابع اهل سنّت:

1- پيامبراکرم(ص) فرمود: «عنوان صحيفة المؤمن حبّ عليّ بن ابيطالب(ع)؛ سرلوحه و تيتر نامه کردار مؤمنين دوستي علي بن ابي طالب است. هر کس دوست مي‏دارد زندگيش همانند من(خداپسندانه) باشد و مردنش همانند من و جايگاهش در بهشتي باشد که پروردگارم درختان آن را کاشته بايد «دوستدار علي» باشد و دوستان علي را نيز دوست بدارند، و به پيشوايان پس از من (از فرزندان علي) اقتدا نمايند زيرا آنان عترت و ذريه و فرزندان من هستند و از گِل من به وجود آمده‏اند، و از طرف خدا رزق و علم داده شده‏اند، واي بر تکذيب کنندگان فضل آنها از امّت من، آناني که صِله من با آنها را قطع مي‏کنند، و خداوند شفاعتم را به آنها نرساند.»(35)

2- جابر از پيامبر اکرم(ص) نقل کرده است که پيامبر فرمود: «جبرئيل از طرف خداي عزيز و جليل ورقه سبزي از ياس را آورد که بر روي آن (با رنگ) سفيد نوشته بود: «اني افترضت محبّة عليّ بن ابي طالب علي خلقي عامةً، فبلّغهم ذلک عنّي؛(36) براستي من محبت علي را بر همه مردم واجب کردم و اين را از طرف من (به همه) برسان.»(37)

3- ابوبرزه مي‏گويد: پيامبر اکرم در حالي که ما نشسته بوديم فرمود: روز قيامت از چهار چيز پرسش مي‏شود قبل از آن که کسي قدم از قدم بر دارد: 1- از عُمر که کجا فاني نموده 2- از بدنش که کجا کهنه کرده 3- و از مالش که از کجا آمده و کجا مصرف شده است 4- و عن حبّنا اهل البيت؛ و از دوستي ما اهل بيت پرسش مي‏شود. فقال له عُمَرُ: فما آية حبّکم من بعدکم؟ قال: فوضع يده علي رأس عليّ - و هو الي جانبه - و قال ان حبّي من بعدي حبّ هذا؛ پس عمر به حضرت عرض کرد: نشانه محبّت به شما بعد از شما چيست؟ راوي مي‏گويد: پيامبر دست خود را بر سر علي - در حالي که در کنارش نشسته بود - قرار داد و فرمود: براستي محبّت به من بعد از (مرگ) من محبّت به اين (علي) است.»(38)

4- مناقب با اسنادش از پيامبر اکرم(ص) نقل نموده که آن حضرت فرمود: «يا علي! هرگاه بنده‏اي خداي عزيز و جليل را بندگي کند همانند آن مقداري که نوح در ميان قومش ماند(بيش از هزار سال) و برايش به اندازه کوه احد طلا باشد و آن را در راه خدا ببخشد، پس آن را در راه خدا انفاق کند و عمرش به قدري طولاني شود تا هزار مرتبه با پاي پياده به حج مشرّف شود سپس در ميان (کوه) صفا و مروه مظلومانه شهيد گردد، ولي محبّت و ولايت تو را نداشته باشد، اي علي! بوي بهشت را استشمام نخواهد کرد و داخل بهشت نخواهد شد.»(39)

و راستي با اين نمونه‏ها و صدها امثال آن درباره محبّت علي(ع) باز کسي مي‏تواند دشمن علي باشد جز کساني که پيامبر اکرم(ص) آنها را اين گونه معرّفي نمود: «فانّه لايبغضک من العرب الّادعي ولامن الانصار الّا يهودي و لا من ساير النّاس الّا شقي؛(اي علي!) براستي تو را دشمن نمي‏دارد از عرب مگر کسي که زنازاده باشد و نه از انصار مگر کسي که يهودي باشد، ونه از ساير مردم مگر کسي که شقي باشد.»

پي‏نوشت‏ها:
1- روضةالمتقين، ج 13، ص 265.
2- مناقب ابن شهرآشوب، ج 3، ص 268.
3- محمد تقي مجلسي، روضةالمتقين، ج 13، ص 273.
4- در نقل بحارالانوار دارد، «الرّياض = با همه درختان» ر ک بحارالانوار، ج 28، ص 197 و بحار ج 35، ص 8 - 9.
5- المناقب، الموفق بن احمد الخوارزمي، قم، جامعه مدرسين، چاپ چهارم، ص 32، ابن شاذان، مأة منقبه، قم مدرسةالامام المهدي(ع)، ص 177، حديث 99، اين حديث را منابع متعدد اهل سنت مانند، عسقلاني، لسان الميزان، ج 5، ص 62، ذهبي، ميزان الاعتدال، ص 467و...نقل نموده است.
6- المناقب، همان ص 32، حديث 2؛ فرائد السمطين، ج 1، ص 19، ينابيع المودة، قندوزي باب 56، مناقب السبعون، حديث 70.
7- به نقل از شيخ طوسي، امالي، قم، دارالثقافه، 1416، ص 416، مجلس 14، ديلمي، ارشادالقلوب، انتشارات شريف رضي، 1412 ه.ق، ج 2، ص 363؛ علامه حلّي، شرح تجريد الاعتقاد، جامعه مدرسين قم، ص 221.
8- المناقب همان، ص 83، حديث 70، و ص 311، حديث 309.
9- کنزالعمّال، متقي هندي، بيروت، مؤسسة الرساله، ج 11، ص 622، حديث 33024.
10- همان، روايت 33023.
11- المناقب، همان، ص 64.
12- همان، ص 69، حديث 42.
13- خصال صدوق، جامعه مدرسين، ج 2، ص 651.
14- المناقب، همان، ص 144، روايت 167.
15- همان، ص 82، روايت 67، فرائد السمطين، جويني، ج 1، ص 97، کفاية الطالب، الکرخي ص 332.
16- همان، ص 82، روايت 68 ؛ و حلية الاولياء، ابي نعيم، ج 1، ص 64.
17- المناقب، همان، ص 91، روايت 84، انساب الاشراف، ج 2، ص 124.
18- کنزالعمّال، همان، ج 11، ص 605، حديث 32926.
19- المناقب، همان، ص 319، حديث 322.
20- بحارالانوار، داراحياء التراث العربي، ج 41، ص 21 ذيل روايت 28.
21- اشک شفق، ص 182.
22- المناقب، ص 326، ح 335.
23- همان، ص 85، روايت 84.
24- همان، ص 319، حديث 322.
25- ابن کثير دمشقي، البداية و النهاية، بيروت، مکتبةالمعارف، ج 7، ص‏346.
26- المستدرک علي الصحيحين، حاکم نيشابوري، بيروت، دارالمعرفه، ج 3، ص 124، ينابيع المودة، سليمان قندوزي، باب 20، ص 103، تاريخ الخلفاء سيوطي، باب فضائل علي(ع)، ص‏173.
27- المستدرک للحاکم همان، ج 3، ص 124، حديث 61، فرائد السمطين، همان، ج 1، ص 439، ينابيع المودة، همان، باب 20، ص 104، هيثمي، مجمع الزوائد، ج 9، ص 135.
28- المناقب، همان، ص 105، روايت 108.
29- همان، ص 105، روايت 109.
30- خطيب بغدادي، تاريخ بغداد، ج 6، ص 221، شماره 3275؛ ينابيع المودة، همان، باب 42، ص 148؛ تاريخ دمشق، ابن عساکر، ج 2، ص 431.
31- المناقب، همان، ص 267، ح 249.
32- المناقب، همان، ص 316، حديث 316؛ فرائد السمطين، ج 1، ص 78.
33- کنزالعمال، همان، ج 11، ص 614، روايت 32971.
34- تاريخ بغداد، خطيب بغدادي، ج 4، ص 410، و ابونعيم، حلية الاولياء، ج 1، ص 86.
35- المناقب، همان، ص 66، روايت 37.
36- همان، ص 77، روايت 59.
37- المناقب، ص 67، روايت 40؛ خوارزمي مقتل الحسين، ج 1، ص 69، ينابيع الموده، همان ص 252؛ و ج 2، ص 76 ؛ لسان الميزان، ج 5، ص 219 ؛ مودة القربي، شافعي همداني، چاپ لاهور؛ ص 64 ؛ مناقب ابن مردويه، ص 73.
38- المناقب، خوارزمي، همان، ص 323، روايت 330.

عيدغدیر خم  مباركباد+ آيه تبليغ


يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ ۖ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ ۚ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ ۗ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ (سورهٔ مائده-آیهٔ ۶۷)

ای پیامبر! آن چه را از جانب پروردگارت به سوی تو نازل شد، ابلاغ کن و اگر چنین نکنی، پیامش را نرسانده‌ای و خدا تو را از گزند مردم نگاه می‌دارد. خداوند کافران را هدایت نمی‌کند


اين آيه روز هجدهم ذى الحجّة سال حجّة الوداع ( سال دهم هجرت ) نازل شد ، پس از آنكه پيامبر اکرم صلى اللّه عليه و آله و سلم  به غدير خم رسيد جبرئيل در ساعت پنجم همان  روز  بر آن حضرت فرود آمد و گفت : يا محمّد صلى اللّه عليه و آله و سلم همانا خداى متعال بر تو درود مي فرستد و مي فرمايد :

 " اى فرستاده خدا ، آنچه را (كه درباره على عليه السّلام) از جانب پروردگارت به تو نازل شده ابلاغ كن  و اگر اين امر را اجرا ننمایى ، رسالت خود را انجام نداده‏اى . . . "

در اين هنگام پيشروان آن كاروان بزرگ كه تعداد آنها يكصد هزار يا بيشتر بود نزديك جحفه رسيده بودند پيامبر صلى اللّه عليه و آله و سلم دستور داد آنهایی را که جلوتر رفته اند بازگردانند و آنهایی را که عقب تر هستند در جای خود متوقف سازند تا على عليه السّلام را در ميان آن گروه آشكار سازد و آنچه را كه خداوند متعال درباره او نازل فرموده به آنها ابلاغ نماید .  جبرئيل آن حضرت را آگاه ساخت ، كه خداوند او را  ( از مکر بدخواهان ) حفظ فرموده . [1]

محدّثان صدر اسلام معتقدند که آیه تبلیغ در شأن امیرالمومنین , حضرت علی علیه السلام نازل شده است . همچنین روایات زیادی در منابع شیعه و سنی وجود دارد که تواتر این روایات جای هرگونه شک را از بین می برد . در اینجا قصد داریم فقط به بررسی منابع اهل سنت در مورد این آیه بپردازیم .

1 - شیخ جلال الدین سیوطی عالم بزرگ سنی مذهب می گوید :
أخرج ابن مردويه ، و الخطيب ، و ابن عساكر ، عن أبي هريرة ، قال :  

لَمّا كانَ يوم غديرُ خمّ ،  وَ هوَ يَومُ ثماني عَشَر ذي الحجّة ، قال النّبيّ صلّى اللّه عليه و آله و سلم :  

" من كنت مولاه فعليّ مولاه "

            فأنزل اللّه :

" الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُم‏ . "

ابن مردویه از خطیب از ابن عساکر از ابی هریره نقل می کند :

در روز غدیر خم که هجدهم ماه ذی الحجه بود رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود :

" من کنت مولاه فعلی مولاه "

سپس خداوند این آیه را نازل کرد :

" الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُم‏ . " [2]

2 - فخر رازی ، از بزرگان اهل سنت ، در تفسیر آیه تبلیغ می گوید :
نزلت الآية في فضل
عليّ و لمّا نزلت هذه الآية أخذ بيده و قال :

" من كنتُ مولاه فعليٌّ مولاه ، اللّهمّ والِ من والاه ، و عادِ من عاداه . "
فلقيه عمر فقال : هنيئاً لك يا ابن أبي طالب ، أصبحت مولاي و مولى كلِّ مؤمن و مؤمنة .
و هو قول ابن عبّاس ، و البراء بن عازب ، و محمد بن عليّ .

آيه مزبور در فضل على عليه السّلام نازل شده و چون آيه نازل شد پيامبر صلى اللّه عليه و آله و سلم دست او ( على عليه السّلام ) را گرفت و فرمود :

"من كنت مولاه فعلى مولاه ، اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه "

 پس از آن عمر او را ملاقات كرد و گفت : گوارا باد بتو اى پسر ابى طالب ، مولاى من و مولاى هر مرد و زن مؤمن گردیدی ، و اين قول ابن عباس و براء بن عازب و محمّد بن على است . [3]

3 - بدر الدين ابن عينى حنفى در كتاب " عمدة القارى " در شرح صحيح بخارى‏ می گوید :

قال أبو جعفر محمد بن عليّ بن الحسين :

" معناه بلِّغ ما أُنزِلَ إلَيكَ من ربِّك في فضلِ عليِّ بن أبي طالب رضى الله عنه ، فلمّا نزلت هذه الآية أخذ بيد عليٍّ ، و قال : من كنتُ مولاه فعليٌّ مولاه » .

معناى آيه مزبور اينست ... تبليغ كن آنچه را كه از پروردگارت در فضل على رضى اللّه عنه بسوى تو نازل گشته، پس چون اين آيه را نازل شد پيامبر صلى اللّه عليه و آله و سلم دست على عليه السّلام را گرفت و فرمود : من كنت مولاه فعلى مولاه . [4]

4 - حاکم حسکانی حنفی مذهب آورده است که :

عن زياد بن المنذر قال : کنت عند أبي جعفر محمد بن عليّ وهو يحدّث الناس إذ قام إليه رجل من أهل البصرة يقال له : عثمان الأعشي -  کان يروي عن الحسن البصري -  فقال له : يا ابن رسول الله جعلني الله فداک إنّ الحسن يخبرنا أنّ هذه الآية نزلت بسبب رجل ولا يخبرنا من الرجل

" يَأَيهُّالرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ ".

 فقال : لو أراد أن يخبر به لأخبر به ، ولکنّه يخاف ...
فلمّا ضمن الله له بالعصمة وخوّفه ، أخذ بيد
عليّ بن ابي طالب ثم قال :

" يا أيها الناس من کنت مولاه فعلي مولاه ، اللهم وال من والاه وعادمن عاداه ، وانصر من نصره واخذل من خذله وأحبّ من أحبّه وأبغض من أبغضه . "

زياد بن منذر گفت : نزد ابوجعفر محمد بن علي بودم و او به مردم حديث مي گفت: مردي از اهل بصره به نام عثمان الاعشي که از حسن بصري روايت مي کرد، بلند شد و گفت: اي پسر رسول خدا، خدا مرا فداي تو کند، حسن به ما مي گويد که اين آيه: " يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليک من ربک " درباره مردي نازل شده است ولي نام آن مرد را نمي گويد . ابوجعفر گفت : اگر مي خواست مي گفت ولي او مي ترسد...
هنگامی که خداوند نگهداري او را تضمين کرد و او را ترسانيد ، او دست
عليّ بن ابي طالب را گرفت و گفت : اي مردم هر کس که من مولاي اويم علي مولاي اوست ، خداوندا هر کس را که او را دوست داشته باشد دوست بدار و هر کس را که او را خوار سازد خوار کن و هر کس را که به او محبت داشته باشد محبت کن و هر کس را که به او بغضي داشته باشد بغض کن.[5]

از علمای بزرگ اهل سنت که این موضوع را در کتب خویش آورده اند :

ابو الحسن واحدى نيشابورى در " اسباب النزول " صفحه 150

ابو سالم نصيبى، شافعى، در " مطالب السؤال " صفحه 16

سيد شهاب الدين آلوسى ، شافعى ، در جلد 2  " روح المعانى " صفحه 348

شيخ سليمان قندوزى ، حنفى در " ينابيع الموده " صفحه 120

شيخ محمّد عبده مصرى در جلد 6 تفسير " المنار " صفحه 463


((ابوتراب))

 

----------------------------------------------------------

منابع :

[1]. ترجمه کتاب شریف الغدير ، جلد ‏2، صفحه  88

[2]. درالمنثور ، جلد 2 ، صفحه 259

[3]. التفسیر الکبیر ، جلد 11 ، صفحه 49

[4]. عمدة القارى ، جلد 8 ، صفحه 584

[5]. شواهدالتنزيل ج : 1 ص : 254  حدیث 248



برای مطالعه بیشتر در این باره و آگاهی از منابع اهل سنت که در آن ها از این موضوع سخن گفته شده می توانید به کتب زیر مراجعه کنید:

الغدیر ، جلد اول ، صفحه 424

عبقات الانوار ، جلد 9 ، صفحه 83

احقاق الحق ، جلد 3 ، صفحه 320

فضايل امام هادي عليه السلام+ويژه ولادت

فضائل امام هادی علیه السلام


امامان و پیشوایان معصوم علیهم‌السلام انسان‌های كامل و برگزیده‌ای هستند كه به عنوان الگوهای رفتاری و مشعل‌های فروزان هدایت جامعه بشری از سوی خدا تعیین شده‌اند گفتار و رفتار و خوی و منش آنان ترسیم حیات طیبه انسانی و وجودشان تبلور تمامی ارزش‌های الهی است. آنان به تعبیر امام هادیعلیه السلام این چنین‌اند: "-السلامُ علیکُم یا... - مَعدِنَ الرَّحمَةِ وَ خُزانَ العِلمِ و مُنتَهَی الحِلمِ وَ اُصُولَ الكَرَمِ وَ قادَةَ الاُمَمِ وَ اَولِیاءَ النِّعَمِ و عَناصِرَ الاَبرارِ و دَعائِمَ الاَخیارِ وسَاسةَ العِبادِ و اَركانَ البِلادِ و اَبوابَ الایمانِ و اُمَناءَ الرحمنِ و سُلالةَ النَّبیّین و صَفوَةَ المُرسَلین و عِترَةَ خیرَةِ رَبِّ العالَمین ، -السلام علی ...- مَصابیحِ الدُّجَی و اَعلامِ التُقَی و ذَوی النُهی و اُولِی الحِجَی و كَهفِ الوَرَی و وَرَثَةِ الاَنبِیاءِ والمَثَلِ الاَعلَی وَالدَّعوَةِ الحُسنی و حُجَجِ اللهِ عَلی اَهلِ الدُنیا وَالآخِرَةِ وَالاُولَی"؛ معدن رحمت، گنجینه داران دانش، نهایت بردباری و حلم، بنیان‌های كرامت و ریشه‌های نیكان، عصاره و برگزیده پیامبران، پیشوایان هدایت، چراغ‌های تاریكی‌ها، پرچم‌های پرهیزگاری، نمونه‌های برتر و حجت‌های خدا بر جهانیان هستند.(1) بدون شك، ارتباط با چنین چهره‌هایی و پیروی از دستورها و رفتارشان، تنها راه دستیابی به كمال انسانیت و سعادت هر دو جهان است. پیشوای دهم علیه السلام یكی از پیشتازان دانش و تقوا و كمال است كه وجودش مظهر فضائل اخلاقی و كمالات نفسانی و الگوی حق‌جویان و ستم ستم‌ ستیزان است. امام هادی علیه‌السلام پیوسته تحت نظر حكومت‌های جور بود و سعی می‌شد كه آن حضرت با پایگاه‌های مردمی و افراد جامعه تماسی نداشته باشد با این حال آن مقدار از فضائل اخلاقی كه از او بروز كرده، دانشمندان و شرح حال نویسان و حتی دشمنان اهل‌بیت علیهم السلام را به تحسین و تمجید آن وجود الهی واداشته است.

پارسایی و انس با پروردگار آنچنان نمودی در زندگی امام نقی علیه السلام داشت كه برخی از شرح حال نویسان در مقام بیان برجستگی‌ها و صفات والای آن گرامی به ذكر این ویژگی پرداخته‌اند. "ابن كثیر" می‌نویسد: "كان عابداً زاهداً"، او عابدی وارسته و زاهد بود. ابن عباد حنبلی نیز می‌گوید: "كان فقیهاً، اماماً، متعبداً..."؛ او فقیه و امام عابد بود.

ابوعبدالله جُنیدی می‌گوید: "سوگند به خدا، او بهترین مردم روی زمین و برترین آفریده‌های الهی است. "ابن حَجَر" در شرح حال آن حضرت می‌نویسد: "و كانَ وارِثَ اَبِیهِ عِلماً و سَخاءً" او در دانش و بخشش وارث پدرش بود.(2) "متوكل" در نامه‌ای كه برای امام می‌نویسد خاطرنشان می‌كند: امیرالمؤمنین عارف به مقام شما است و حق خویشاوندی را نسبت به شما رعایت می‌كند و طبق آنچه مصلحت شما و خانواده‌تان می‌باشد عمل می‌كند. اینك به منظور سرمشق گرفتن از اخلاق كریمه و رفتار سازنده آن حضرت نمونه‌هایی را یاد‌آور می‌شویم.

الف- انس با معبود


پیشوایان معصوم علیهم السلام در بالاترین درجه مقام شناخت حق تعالی قرار داشتند و همین درك و بینش عمیق، آنان را به ارتباط و انس همیشگی با خدا واداشته و شعله‌های آتش عشق به معبود و وصال به حق بر جانشان شرر می‌افكند و آرامش را از انان سلب می‌كرد. امام هادی علیه السلام شب هنگام به پروردگارش روی می‌آورد شب را با حالت خشوع به ركوع و سجده سپری می‌كرد و بین پیشانی نورانیش و زمین جز سنگریزه و خاك حائلی وجود نداشت و پیوسته این دعا را تكرار می‌نمود: "اِلهی مُسئٌ قَد وَرَدَ، و فَقیرُ قَد فَصَدَ، لاتُخیبُ مَسعَاهُ وَارحِمهُ وَاغفِر لَهُ خَطَأه"؛ بارالها! گنهكاری بر تو وارد شده و تهیدستی به تو روی آورده است، تلاشش را بی‌نتیجه مگردان و او را مورد عنایت و رحمت خویش قرارداده و از لغزشش در گذر.(3) پارسایی و انس با پروردگار آنچنان نمودی در زندگی امام نقی علیه السلام داشت كه برخی از شرح حال نویسان در مقام بیان برجستگی‌ها و صفات والای آن گرامی به ذكر این ویژگی پرداخته‌اند. "ابن كثیر" می‌نویسد: "كان عابِداً زاهداً"، او عابدی وارسته و زاهد بود.(4) ابن عباد حنبلی، نیز می‌گوید: "كان فقیهاً، اماماً، متعبداً..."؛ او فقیه و امام عابد بود.(5)

امام هادی علیه السلام همچون پدر بزرگوارش كانون سخاوت و كرم بود و گاهی مقدار انفاق به حدی از فزونی می‌رسید كه "ابن شهر آشوب" در مناقب می‌نویسد: ابوعمر وعثمان بن سعید و احمد بن اسحاق اشعری و علی بن جعفر همدانی به نزد علی بن حسن عسكری رفتند احمد ابن اسحاق از وامی كه برگردنش بود نزد حضرت شكایت كرد، آنگاه امام به عمرو كه وكیلش بود، فرمود: به او سی هزار دینار و به علی بن جعفر نیز سی هزار دینار بپرداز و خود نیز سی هزار دینار برگیر. دانشمندی مانند ابن شهر آشوب پس از نقل آن می‌گوید: " این مقدار انفاق، معجزه‌ای است كه جز پادشاهان از عهده كسی ساخته نیست و تاكنون این مقدار انفاق را از كسی نشنیده‌ام."

ب- سخاوت و جود


امامان معصوم علیهم السلام برای مظاهر دنیوی از جمله مال و ثروت ارزش ذاتی قائل نبودند و سعی می‌كردند به حداقل آن كه زندگی معمولی روزانه آنان را تامین كرده اكتفا كنند و آن بزرگواران را در راه انجام وظایف مردمی و اجتماعی یاری رساند بسنده كنند و مازاد آن را در راه‌هایی كه موجب خشنودی خداوند بود صرف كنند. یكی از این راه‌ها انفاق به افراد تهیدست و نیازمند می‌باشد. این سیاست خداپسندانه مالی "كه در زندگی همه معصومین علیهم‌السلام در سطح گسترده‌ای به چشم می‌خورد" علاوه بر جنبه‌های معنوی و آثار اخروی، عامل مهمی در كاهش فقر و فاصله طبقاتی جامعه اسلامی و تالیف قلوب افراد و حفظ شخصیت وعلاقه‌مند ساختن آنان به مكتب اهل‌بیت و جلوگیری از ارتباط گرفتن و نزدیك شدن آنان به دستگاه زر و زور خلفا بود. در پرتو برخورداری ائمه علیهم السلام از این خلق نیكو، وجود آن بزرگواران پیوسته مایه امید، و خانه‌شان نه تنها مركز نشر دانش، بلكه پناهگاه افراد نیازمند و درمانده و محل رفت و آمد انسان‌های مختلف به ویژه آنان كه از راه دور آمده بودند، بود. این مساله هم برای عموم مردم جا افتاده بود، به گونه‌ای كه وقتی فرد نیازمند و درمانده‌ای را می‌دیدند او را به خانه امامان علیهم السلام راهنمایی می‌كردند‌، و هم برای خود افراد درمانده، بدین معنی كه به محض مواجه شدن با مشكلی مستقیماً سراغ خانه امامت را می‌گرفتند. امام هادی علیه السلام همچون پدر بزرگوارش كانون سخاوت و كرم بود و گاهی مقدار انفاق به حدی از فزونی می‌رسید كه "ابن شهر آشوب" در مناقب می‌نویسد: ابوعمر وعثمان بن سعید و احمد بن اسحاق اشعری و علی بن جعفر همدانی به نزد علی بن حسن عسكری رفتند احمد ابن اسحاق از وامی كه برگردنش بود نزد حضرت شكایت كرد، آنگاه امام به عمرو كه وكیلش بود، فرمود: به او سی هزار دینار و به علی بن جعفر نیز سی هزار دینار بپرداز و خود نیز سی هزار دینار برگیر. دانشمندی مانند ابن شهر آشوب پس از نقل آن می‌گوید: " این مقدار انفاق، معجزه‌ای است كه جز پادشاهان از عهده كسی ساخته نیست و تاكنون این مقدار انفاق را از كسی نشنیده‌ام."(6) اسحاق جلّاب می‌گوید: برای ابوالحسن گوسفندان زیادی خریدم، سپس مرا خواست و از اصطبل منزلش به جای وسیعی برد كه من آنجا را نمی‌شناختم، سپس تمامی آن گوسفندان را بین كسانی كه آن حضرت دستور می‌داد توزیع كردم.(7) در روایت دیگر، زمان خرید و توزیع گوسفندان روز "تَروِیه"(روز هشتم ذی الحجّه)، ذكر شده است.(8) از این روایت برمی‌آید كه آن حضرت در مسائل مالی و انفاق‌های جزئی نیز مسائل امنیتی و حفاظتی را رعایت می‌كرده و این بیانگر شدت محدودیت آن حضرت از سوی دستگاه حكومتی است، با این حال امام این كار را تحت تاثیر پوشش قربانی انجام داد تا هرگونه سوء ظن را نسبت به خود از بین ببرد.

ج- حلم و بردباری


حلم و بردباری از ویژگی‌های مهمی است كه مردان بزرگ به ویژه رهبران الهی كه بیشترین برخورد و اصطكاك را با مردم نادان و نابخرد و گمراه داشتند، از آن برخوردار بوده و در پرتو این خلق نیكو افراد بسیاری را به سوی خود جذب كردند. امام هادی علیه السلام همچون نیاكان خود در برابر ناملایمات بردبار بود و تا جایی كه مصلحت اسلام ایجاب می‌كرد با دشمنان حق و ناسزاگویان و اهانت‌كنندگان به ساحت مقدس آن حضرت، با بردباری برخورد می‌كرد. "بریحه عباسی"- كه از سوی دستگاه خلافت به سمت پیش‌نمازی مكه و مدینه منصوب شده بود - از امام هادی علیه السلام نزد متوكل بدگویی كرد و برای او نوشت: اگر نیازی به مكه و مدینه داری علی بن محمد را از این دو شهر بیرون كن زیرا او مردم را به سوی خود خوانده و گروه زیادی از او پیروی كرده‌اند. بر اثر سعایت‌هایی پی در پی "بریحه" متوكل امام را از كنار حرم جد بزرگوارش رسول خدا صلی الله علیه و آله تبعید كرد. هنگامی كه امام علیه السلام از مدینه به سمت "سامراء" در حركت بود "بریحه" نیز او را همراهی كرد. در بین راه "بریحه" رو به امام علیه السلام كرد و گفت: "تو خود می‌دانی كه عامل تبعید تو من بودم. با سوگندهای محكم و استوار سوگند می‌خورم كه چنانچه شكایت مرا نزد امیرالمؤمنین یا یكی از درباریان و فرزندان او ببری، تمامی درختانت را (در مدینه) آتش می‌زنم و محبّان و خدمتكارانت را می‌كشم و چشمه‌های مزرعه‌هایت را كور خواهم كرد و بدان كه این كارها را خواهم كرد. امام علیه السلام متوجه او شد و فرمود: "نزدیك‌ترین راه برای شكایت از تو این بود كه دیشب شكایت تو را نزد خدا بردم و من شكایت از تو را كه بر خدا عرضه كردم نزد غیر او از بندگانش نخواهم برد." "بریحه" چون این سخن را از امام علیه السلام شنید، به دامن آن حضرت افتاد و تضرع و ناله كرد و از او تقاضای بخشش نمود. امام علیه السلام فرمود: تو را بخشیدم.(9)

امام علیه السلام متوجه او شد و فرمود: "نزدیك‌ترین راه برای شكایت از تو این بود كه دیشب شكایت تو را نزد خدا بردم و من شكایت از تو را كه بر خدا عرضه كردم نزد غیر او از بندگانش نخواهم برد." "بریحه" چون این سخن را از امام علیه السلام شنید، به دامن آن حضرت افتاد و تضرع و ناله كرد و از او تقاضای بخشش نمود. امام علیه السلام فرمود: تو را بخشیدم.

د- هیبت و شكوه



امامان علیهم السلام مظاهر قدرت و عظمت خداوند و معادن كلمات و حكمت ذات مقدس حق و منبع تجلیات و انوار خاصه او هستند. بر این اساس از یك قدرت معنوی فوق العاده و نفوذ و هیبت خاصی برخوردارند. این هیبت و عظمت خدادادی را در زیارت جامعه از زبان امام هادی علیه السلام چنین می‌خوانیم: طَأطَأ كُلُ شَریفٍ لِشَرَفِكُم، وَ بَخَعَ كُلُ مُتَكَبِّرٍ لِطاعَتِكُم، وَ خَضَعَ كُلُ جَبارٍ لِفَضلِكُم، وَ ذَلَّ كُلُّ شَیءٍ لَكُم"؛ هر بزرگ و شریفی در برابر بزرگواری و شرافت شما سر فرود آورده و هر خود بزرگ بینی به اطاعت از شما گردن نهاده و هر زورگویی در برابر فضل و برتری شما فروتنی كرده و همه چیز برای شما خوار و ذلیل گشته است. روی این جهت بارها اتفاق می‌افتاد كه حاكمان جور در غیاب امامان علیهم السلام تصمیمات خطرناكی نسبت به آنان می‌گرفتند ولی به محض رویارو شدن با آنان و نگاه به رخسار پرفروغشان، كابوس ترس و وحشت بر دل‌هایشان سایه می‌افكند به گونه‌ای كه مجبور می‌شدند از تصمیم خود برگردند. طبرسی در اعلام الوری به سند خود از امام محمدبن اشتر علوی نقل كرده است كه گفت: به همراه پدرم بر در سرای متوكل بودیم، من در آن هنگام كودكی بودم و در میان گروهی از مردم از طالبین و عباسیان و جعفرین ایستاده بودم كه ناگهان ابوالحسن وارد شد. مردم همگی از مركب‌های خویش پایین آمدند تا آن حضرت به درون رفت. یكی از حاضران از دیگری پرسید! به خاطر چه كسی بیرون آمدیم؟ به خاطر این بچه، حال آن كه او از نظر سال از ما بزرگتر و شریف‌تر نبود. به خدا سوگند دیگر به احترام او از مركب خویش پایین نخواهم آمد پس ابوهاشم جعفری گفت: به خدا قسم كودكان چون او را می‌بینند به احترام او پیاده می‌شوند هنوز دیری نگذشته بود كه آن حضرت به طرف مردم آمد. حاضران چون او را دیدند باز به احترام وی پیاده شدند ابوهاشم خطاب به حاضران گفت: مگر نمی‌گفتید دیگر به احترام او پیاده نمی‌شوید؟ پاسخ دادند: به خدا قسم احترام خود را از دست دادیم و از مركبهای خود پیاده شدیم. زیدبن موسی چندین بار به "عمر بن فَرَج" گوشزد كرد و از او خواست كه وی را بر فرزند برادرش "امام هادی" مقدم بدارد و می‌گفت: او جوان است و من عموی پدر او هستم و عمر سخن او را برای امام هادی علیه السلام نقل كرد. امام فرمود: "یك بار این كار را بكن فردا مرا پیش از او در مجلس بنشان سپس ببین چه خواهد شد." روز بعد "عمر" امام هادی علیه السلام را دعوت كرد و آن حضرت در بالای مجلس نشست. سپس به "زید" اجازه ورود داد زید در برابر امام علیه السلام بر زمین نشست.(10) چون روز پنج شنبه شد ابتدا به زید اجازه داد تا وارد شود و در صدر مجلس بنشیند، سپس از امام خواست تا وارد شود امام علیه السلام داخل شد. هنگامی كه چشم زید به امام علیه السلام افتاد و هیبت امامت را در رخسار حضرت مشاهده كرد از جایش برخواست و امام را بر جای خود نشاند و خود در برابر او نشست.(11)

هـ - امام و مشكلات مردم


ائمه علیهم السلام نه تنها در زمینه عبادی و بندگی خدا پیشگام بودند وهیچ كس در این میدان گوی سبقت را از آنان نربود، بلكه در زمینه‌های اجتماعی و رسیدگی به كمبودها و مشكلات مردم و برطرف كردن گرفتاری‌های آنان نیز پیشگام بودند، به گونه‌ای كه كسی از در خانه آنان ناامید باز نمی‌گشت. تاریخ، نام افراد زیادی را كه برای حل مشكل و رفع گرفتاری خود به پیشوای دهم علیه السلام مراجعه كرده و از محضر آن حضرت با خشنودی بازگشته‌اند، ثبت كرده است. كه در این مجال به یك نمونه اشاره می‌گردد:


محمد بن طلحه نقل می‌كند: امام هادی علیه السلام روزی برای كار مهمی سامرا را به مقصد دهكده‌ای در اطراف، ترك كرد در این فاصله، عربی سراغ آن حضرت را گرفت به او گفته شد: امام علیه السلام به فلان روستا رفته است. مرد عرب به سمت دهكده حركت كرد وقتی به محضر امام علیه السلام رسید گفت: من از اهل كوفه و از متمسكان به ولایت جدت امیرمؤمنان علیه السلام هستم ولی بدهی سنگینی مرا احاطه كرده است چندان كه قدرت تحمل آن را ندارم. و كسی را جز شما نمی‌شناسم كه حاجتم را برآورد. امام علیه السلام پرسید: بدهكاریت چقدر است؟ عرض كرد: حدود ده هزار درهم. امام علیه السلام او را دلداری داد و فرمود ناراحت نباش مشكلت حل خواهد شد. دستوری به تو می‌دهم عمل كن و از اجرای آن سرمتاب. این دستخط را بگیر، هنگامی كه به سامرا آمدی مبلغ نوشته شده در این ورقه را از من مطالبه كن هر چند در حضور مردم باشد. مبادا در این باره كوتاهی كنی. پس از بازگشت امام علیه السلام به سامرا مرد عرب، در حالی كه عده‌ای از اطرافیان خلیفه و مردم در محضر آن حضرت نشسته بودند وارد شد و ضمن ارائه نوشته امام علیه السلام به آن حضرت، با اصرار، دین خود را مطالبه كرد. امام علیه السلام با نرمی و ملایمت و عذرخواهی از تاخیر آن، از وی مهلت خواست تا در وقت مناسب، آن را پرداخت كند، ولی مرد عرب همچنان اصرار می‌كرد كه هم اكنون باید بپردازی. جریان به متوكل رسید. دستور داد سی هزار دینار به امام علیه السلام بدهند. امام علیه السلام پول‌ها را گرفت و همه را به آن مرد عرب داد. او پول‌ها را گرفت و گفت خدا بهتر می‌داند كه رسالتش را در چه خاندانی قراردهد.(12)

پی‌نوشت‌ها:

1- زیارت جامعه کبیره، مفاتیح الجنان.

2- ائمتنا، ج2، ص252.

3- ائمتنا، ج2، ص257/ سیرة الامام العاشر علی الهادی، ص55.

4- الصواعق المحرقة، ص207/ البدایة والنهایة، ج11، ص15.

5- تاریخ اجمالی پیشوایان علیهم ‌السلام.

6- مناقب، ج4، ص409.

7- الكافی، ج1، ص498.

8- اعیان الشیعه، ج2، ص37.

9- اثبات الوصیه، صص196و197.

10- اعیان الشیعة، ج7، ص128.

11- اعلام الوری، ص347.

12- بحارالانوار، ج50، ص175/ الفصول المهمة، ص278.

ميلاد امام هادي عليه السلام مبارك باد+40حديث

قالَ الاِْمامُ الْهادى(عليه السلام)

1-     جبران نقص 

لِبَعْضِ مَواليهِ: عاتِبْ فُلانًا وَ قُلْ لَهُ: إِنَّ اللّهَ إِذا أَرادَ بِعَبْد خَيْرًا إِذا عُوتِبَ قَبِلَ:

امام على النّقى(عليه السلام) به يكى از دوستانش فرمود:فلانى را توبيخ كن و به او بگو: خداوند چون خير بنده اى خواهد، هر گاه توبيخ شود، بپذيرد. {و در صدد جبران نقص خود برآيد.} 

-2  جايگاه اجابت دعا 

إِنَّ لِلّهِ بِقاعًا يُحِبُّ أَنْ يُدْعى فيها فَيَسْتَجيبَ لِمَنْ دَعاهُ وَ الْحَيْرُ مِنْها: 

همانا براى خداوند بقعه هايى است كه دوست دارد در آنها به درگاه او دعا شود و دعاى دعاكننده را به اجابت رساند، و حائر حسين(عليه السلام)يكى از آنهاست.

 -3       خداترسى 

مَنِ اتَّقَى اللّهَ يُتَّقى، وَ مَنْ أَطاعَ اللّهَ يُطاعُ، وَ مَنْ أَطاعَ الْخالِقَ لَمْ يُبالِ سَخَطَ الَمخْلُوقينَ. وَ مَنْ أَسْخَطَ الْخالِقَ فَلْيَيْقَنَ أَنْ يَحِلَّ بِهِ سَخَطُ الَْمخْلُوقينَ: هر كس از خدا بترسد، مردم از او بترسند، و هر كه خدا را اطاعت كند، از او اطاعت كنند، و هر كه مطيع آفريدگار باشد، باكى از خشم آفريدگان ندارد، و هر كه خالق را به خشم آورد، بايد يقين كند كه به خشم مخلوق دچار مى شود.

        4- اطاعت خيرخواه 

مَنْ جَمَعَ لَكَ وُدَّهُ وَ رَأْيَهُ فَاجْمَعْ لَهُ طاعَتَكَ: 

هر كه دوستى و نظر نهايى اش را براى تو همه جانبه گرداند، طاعتت را براى او همه جانبه گردان. 

5-  اوصاف پروردگار

إِنَّ اللّهَ لا يُوصَفُ إِلاّ بِما وَصَفَ بِهِ نَفْسَهُ، وَ أَنّى يُوصَفُ الَّذى تَعْجِزُ الْحَواسُّ أَنْ تُدْرِكَهُ وَ الاَْوْهامُ أَنْ تَنالَهُ وَ الْخَطَراتُ أَنْ تَحُدَّهُ وَ الاَْبْصارُ عَنِ الاِْحاطَةِ بِهِ. نَأى فى قُرْبِهِ وَ قَرُبَ فى نَأْيِهِ، كَيَّفَ الْكَيْفَ بِغَيْرِ أَنْ يُقالَ: كَيْفَ، وَ أَيَّنَ الاَْيْنَ بِلا أَنْ يُقالَ: أَيْنَ، هُوَ مُنْقَطِعُ الْكَيْفِيَّةِ وَ الاَْيْنِيَّةِ، أَلْواحِدُ الاَْحَدُ، جَلَّ جَلالُهُ وَ تَقَدَّسَتْ أَسْماؤُهُ: 

به راستى كه خدا، جز بدانچه خودش را وصف كرده، وصف نشود.كجا وصف شود آن كه حواس از دركش عاجز است، و تصورّات به كُنه او پى نبرند، و در ديده ها نگنجد؟ او با همه نزديكىاش دور است و با همه دورى اش نزديك. كيفيّت و چگونگى را پديد كرده، بدون اين كه خود كيفيّت و چگونگى داشته باشد. مكان را آفريده بدون اين كه خود مكانى داشته باشد. او از چگونگى و مكان بر كنار است. يكتاى يكتاست، شكوهش بزرگ و نام هايش پاكيزه است. 

6-  اثر بخش خداست، نه روزگار 

لا تَعْدُ وَ لا تَجْعَلْ لِلاَْيّامِ صُنْعًا فى حُكْمِاللّهِ: 

از حدّ خود تجاوز نكن و براى روزگار هيچ اثرى در حكم خدا قرار نده. 

7-  نتيجه بى اعتنايى به مكر خدا 

مَنْ أَمِنَ مَكْرَ اللّهِ وَ أَليمَ أَخْذِهِ، تَكَبَّرَ حَتّى يَحِلَّ بِهِ قَضاؤُهُ وَ نافِذُ أَمْرِهِ، وَ مَنْ كانَ عَلى بَيِّنَة مِنْ رَبِّهِ هانَتْ عَلَيْهِ مَصائِبُ الدُّنْيا وَ لَوْ قُرِضَ وَ نُشِرَ: 

هر كه از مكر خدا و مؤاخذه دردناكش آسوده زِيَد، تكبّر پيشه كند تا قضاى خدا و امر نافذش او را فراگيرد، و هر كه بر طريق خداپرستى، محكم و استوار باشد، مصائب دنيا بر وى سبك آيد و اگر چه مقراض شود و ريز ريز گردد. 

8-  تقيّه 

لَوْ قُلْتُ إِنَّ تارِكَ التَّقِيَّةِ كَتارِكِ الصَّلوةِ لَكُنْتُ صادِقًا: 

اگر بگويم كسى كه تقيّه را ترك كند مانند كسى است كه نماز را ترك كرده، هر آينه راست گفته ام. 

9- شكر و شاكر 

الشّاكِرُ أَسْعَدُ بِالشُّكْرِ مِنْهُ بِالنِّعْمَةِ الَّتى أَوْجَبَتِ الشُّكْرَ لاَِنَّ النِّعَمَ مَتاعٌ وَ الشُّكْرُ نِعَمٌ وَ عُقْبى: 

شخص شكرگزار، به سبب شكر، سعادتمندتر است تا به سبب نعمتى كه باعث شكر شده است. زيرا نعمت، كالاى دنياست و شكرگزارى، نعمتِ دنيا و آخرت است. 

10-  دنيا جايگاه آزمايش 

إِنَّ اللّهَ جَعَلَ الدُّنْيا دارَ بَلْوى وَ الاْخِرَةَ دارَ عُقبى وَ جَعَلَ بَلْوَى الدُّنْيا لِثَوابِ الاْخِرَةِ سَبَبًا وَ ثَوابَ الاْخِرَةِ مِنْ بَلْوَى الدُّنْيا عِوَضًا: 

همانا كه خداوند دنيا را سراى امتحان و آزمايش ساخته و آخرت را سراى رسيدگى قرار داده است، و بلاى دنيا را وسيله ثواب آخرت، و ثواب آخرت را عوض بلاى دنيا قرار داده است. 

11-  ستمكار بردبار 

إِنَّ الظّالِمَ الْحالِمَ يَكادُ أَنْ يُعْفى عَلَيْهِ بِحِلْمِهِ. وَ إِنَّ الُْمحِقَّ السَّفيهَ يَكادُ أَنْ يُطْفِىءَ نُورَ حَقِّهِ بِسَفْهِهِ: 

به راستى ستمكار بردبار، بسا كه به وسيله حلم و بردبارى خود از ستمش گذشت شود و حقدار نابخرد، بسا كه به سفاهت خود، نور حقِّ خويش را خاموش كند 

12-  آدم بى شخصيّت 

مَنْ هانَتْ عَلَيْهِ نَفْسُهُ فَلا تَأْمَنْ شَرَّهُ: 

كسى كه خود را پست شمارد، از شرّ او در امان مباش. 

13-  جايگاه سود و زيان 

أَلدُّنْيا سُوقٌ رَبِحَ فيها قَوْمٌ وَ خَسِرَ آخَرُونَ: 

دنيا بازارى است كه گروهى در آن سود برند و دسته اى زيان ببينند. 

14- حسد و خودخواهى 

أَلْحَسَدُ ماحِقُ الْحَسَناتِ، وَ الزَّهْوُ جالِبُ الْمَقْتِ، وَ الْعُجْبُ صارِفٌ عَنْ طَلَبِ الْعِلْمِ داع إِلَى الْغَمْطِ وَ الْجَهْلِ، وَ الْبُخْلُ أَذَمُّ الاَْخْلاقِ وَ الطَّمَعُ سَجِيَّةٌ سَيِّئَةٌ:

حسد نيكوييها را نابود سازد، و دروغ، دشمنى آوَرَد، و خودپسندى مانع از طلب دانش و خواهنده خوارى و جهل گردد، و بخل ناپسنديده ترين خُلق و خوى است، و طمع خصلتى ناروا و ناشايست است. 

15-  پرهيز از تملّق 

قالَ أَبُوالْحَسَنِالثّالِثِ(عليه السلام) لِرَجُل وَ قَدْ أَكْثَرَ مِنْ إِفْراطِ الثَّناءِ عَلَيْهِ: أَقْبِلْ عَلى شَأْنِكَ، فَإِنَّ كَثْرَةَ المَلَقِ يهْجُمُ عَلَى الظِّنَّةِ وَ إِذا حَلَلْتَ مِنْ أَخيكَ فى مَحَلِّ الثِّقَةِ، فَاعْدِلْ عَنِ الْمَلَقِ إِلى حُسْنِ النِّيَّةِ: 

امام هادى(عليه السلام) به كسى كه در ستايش از ايشان افراط كرده بود فرمودند: از اين كار خوددارى كن كه تملّقِ بسيار، بدگمانى به بار مى آورد و اگر اعتماد برادر مؤمنت از تو سلب شد از تملّق او دست بردار و حسن نيّت نشان ده. 

16- جايگاه حُسنِ ظنّ و سوءظنّ 

إِذا كانَ زَمانُ الْعَدْلِ فيهِ أَغْلَبَ مِنَ الْجَوْرِ فَحَرامٌ أَنْ يَظُنَّ بِأَحَد سُوءً حَتّى يَعْلَمَ ذلِكَ مِنْهُ، وَ إِذا كانَ الْجَوْرُ أَغْلَبَ فيهِ مِنَ الْعَدْلِ فَلَيْسَ لاَِحَد أَنْ يَظُنَّ بِأَحَد خَيْرًا ما لَمْ يَعْلَمْ ذلِكَ مِنْهُ: 

هر گاه در زمانه اى عدل بيش از ظلم رايج باشد، بدگمانى به ديگرى حرام است، مگر آن كه [ آدمى ] بدى از كسى ببيند. و هر گاه در زمانهاى ظلم بيش از عدل باشد، تا وقتى كه [آدمى] خيرى از كسى نبيند، نبايد به او خوشبين باشد. 

17-  بهتر از نيكى و زيباتر از زيبايى 

خَيْرٌ مِنَ الخَيْرِ فاعِلُهُ، وَ أَجْمَلُ مِنَ الْجَميلِ قائِلُهُ، وَ أَرْجَحُ مِنَ الْعِلْمِ حامِلُهُ، وَ شَرٌّ مِنَ الشَّرِّ جالِبُهُ، وَ أَهْوَلُ مِنَ الْهَوْلِ راكِبُهُ: 

بهتر از نيكى، نيكوكار است، و زيباتر از زيبايى، گوينده آن است، و برتر از علم، حامل آن است، و بدتر از بدى، عامل آن است، و وحشتناكتر از وحشت، آورنده آن است. 

 

18- توقّع بيجا 

لا تَطْلُبِ الصَّفا مِمَّنْ كَدَرْتَ عَلَيْهِ، وَ لاَالْوَفاءَ لِمَنْ غَدَرْتَ بِهِ، وَ لاَ النُّصْحَ مِمَّنْ صَرَفْتَ سُوءَ ظَنِّكَ إِلَيْهِ، فَإِنَّما قَلْبُ غَيْرِكَ كَقَلْبِكَ لَهُ: 

از كسى كه براو خشم گرفته اى ، صفا و صميميّت مخواه و از كسى كه به وى خيانت كرده اى ، وفا مطلب و از كسى كه به او بدبين شده اى ، انتظار خيرخواهى نداشته باش، كه دل ديگران براى تو همچون دل تو براى آنهاست. 

19-  برداشت نيكو از نعمتها 

أَلْقُوا النِّعَمَ بِحُسْنِ مُجاوَرَتِها وَ الَْتمِسُوا الزِّيادَةَ فيها بِالشُّكْرِ عَلَيْها، وَ اعْلَمُوا أَنَّ النَّفْسَ أَقْبَلُ شَىْء لِما أَعْطَيْتَ وَ أَمْنَعُ شَىْء لِما مَنَعْتَ: 

نعمت ها را با برداشت خوب از آنها به ديگران ارائه دهيد و با شكرگزارى افزون كنيد، و بدانيد كه نفس آدمى رو آورنده ترين چيز است به آنچه به او بدهى و بازدارنده ترين چيز است از آنچه كه از او بازدارى. 

20- خشم به زيردستان 

أَلْغَضَبُ عَلى مَنْ تَمْلِكُ لُؤْمٌ: 

خشم بر زيردستان از پستى است. 

21- عاقّ والدين  

أَلْعُقوقُ ثَكْلُ مَنْ لَمْ يَثْكَلْ: 

نافرمانى فرزند از پدر و مادر، داغِ داغ ناديدگان است. 

22- تأثير صله رحم در ازياد عمر 

إِنَّ الرَّجُلَ لَيَكُونَ قَدْ بَقِىَ مِنْ أَجَلِهِ ثَلاثُونَ سَنَةً فَيَكُونُ وُصُولاً لِقَرابَتِهِ وُصُولاً لِرَحِمِهِ، فَيَجْعَلُهَا اللّهُ ثَلاثَةً وَ ثَلاثينَ سَنَةً، وَ إِنَّهُ لَيَكُونَ قَدْ بَقِىَ مِنْ أَجَلِهِ ثَلاثٌ وَ ثَلاثُونَ سَنَةً فَيَكُونُ عاقًّا لِقَرابَتِهِ قاطِعًا لِرَحِمِهِ، فَيَجْعَلُهَا اللّهُ ثَلاثَ سِنينَ: 

چه بسا شخصى كه مدّت عمرش مثلاً سى سال مقدّر شده باشد به خاطر صله رحم و پيوند با خويشاوندانش، خداوند عمرش را به 33 سال برساند. و چه بسا كسى كه مدّت عمرش 33 سال مقدّر شده باشد، به خاطر آزردن خويشاوندان و قطع رحمش، خداوند عمرش را به سه سال برساند. 

23- نتيجه عاقّ والدين 

أَلْعُقُوقُ يُعَقِّبُ الْقِلَّةَ وَ يُؤَدّى إِلَى الذِّلَّةِ: 

نارضايتى پدر و مادر، كمىِ روزى را به دنبال دارد و آدمى را به ذلّت مى كشاند. 

24- بى طاقتى در مصيبت 

أَلْمُصيبَةُ لِلصّابِرِ واحِدَةٌ وَ لِلْجازِعِ إِثْنانِ: 

مصيبت براى صابر يكى است و براى كسى كه بى طاقتى مى كند دوتاست. 

25- همراهان دنيا و آخرت 

أَلنّاسُ فِى الدُّنْيا بِالاَْمْوالِ وَ فِى الاْخِرَةِ بالاَْعْمالِ: 

مردم در دنيا با اموالشان و در آخرت با اعمالشان هستند. 

26- شوخى بيهوده 

أَلْهَزْلُ فَكاهَةُ السُّفَهاءِ وَ صَناعَةُ الْجُهّالِ: 

مسخرگى، تفريح سفيهان و كار جاهلان است. 

27- زمان جان دادن 

أُذْكُرْ مَصْرَعَكَ بَيْنَ يَدَىْ أَهْلِكَ، وَ لا طَبيبٌ يَمْنَعُكَ وَ لاحَبيبٌ يَنْفَعُكَ: 

وقت جان دادنت نزد خانواده ات را به ياد آر كه در آن هنگام طبيبى جلوگير مرگت و دوستى نفع رسانت نباشد. 

28- نتيجه جدال 

أَلْمِراءُ يُفْسِدُ الْصِّداقَةَ القَديمَةَ وَ يُحَلِّلُ الْعُقْدَةَ الْوَثيقَةَ وَ أَقَلُّ ما فيهِ أَنْ تَكُونَ فيهِالْمُغالَبَةُ وَ الْمُغالَبَةُ أُسُّ أَسْبابِ الْقَطيعَةِ: 

جدال، دوستى قديمى را تباه مىكند و پيوندِ اعتماد را مى گشايد و كمترين چيزى كه در آن است غلبه بر ديگرى است، كه آن هم سبب جدايى مى شود. 

29- حكمت ناپذيرى دل فاسد 

أَلْحِكْمَةُ لا تَنْجَعُ فِى الطِّباعِ الْفاسِدَةِ: 

حكمت، اثرى در دلهاى فاسد نمى گذارد. 

30- درك لذّت در قِلَّت 

أَلسَّهَرُ أَلَذُّ لِلْمَنامِ وَ الْجُوعُ يَزيدُ فى طيبِ الطَّعامِ: 

شب بيدارى، سبب لذّتبخشى خواب، و گرسنگى سبب خوش خوراكى در طعام ناب است. 

31- اسير زبان 

راكِبُ الْحَرُونِ أَسيرُ نَفْسِهِ، وَ الْجاهِلُ أَسيرُ لِسانِهِ: 

كسى كه بر اسب سركش، سوار است، اسير هواى نفس خويش، و نادان، اسير زبان خويش است. 

32- تصميم قاطع 

أُذْكُرْ حَسَراتِ التَّفْريطِ بِأَخْذِ تَقْديمِ الْحَزْمِ: 

افسوسِ كوتاهى در انجام كار را با گرفتن تصميم قاطع جبران كن. 

33- خشم و كينه توزى 

أَلْعِتابُ مِفْتاحُ الثِّقالِ، وَ الْعِتابُ خَيْرٌ مِنَ الْحِقْدِ: 

خشم و تندى، كليدِ گرانبارى است و خشم، بهتر از كينه توزى است. 

34- ظهور مقدَّرات 

أَلْمَقاديرُ تَريكَ ما لا يَخْطُرُ بِبالِكَ: 

مقدَّرات چيزهايى را بر تو نمايان مى سازد كه به فكرت خطور نكرده است. 

 35- خود خواهان مغضوب 

مَنْ رَضِىَ عَنْ نَفْسِهِ كَثُرَ السّاخِطُونَ عَلَيْهِ: 

هر كه از خود راضى باشد، خشمگيران بر او زياد خواهند بود. 

36- تباهى فقر 

أَلْفَقْرُ شَرَهُ النَّفْسِ وَ شِدَّةُ الْقُنُوطِ: 

فقر، مايه آزمندىِ نفس و سببِ نااميدى زياد است. 

37- راه پرستش 

لَوْ سَلَكَ النّاسُ وادِيًا شُعَبًا لَسَلَكْتُ وادِىَ رَجُل عَبَدَاللّهَ وَحْدَهُ خالِصًا: 

اگر مردم به راه هاى گوناگونى روند، من به راه كسى كه تنها خدا را خالصانه مى پرستد خواهم رفت. 

38- آثار گوشتخوارى 

مَنْ تَرَكَ اللَّحْمَ أَرْبَعينَ صَباحًا ساءَ خُلْقُهُ وَ مَنْ أَكَلَ اللَّحْمَ أَرْبَعينَ صَباحًا ساءَ خُلْقُهُ: 

كسى كه چهل روز گوشت نخورد بد خُلقى پيدا كند، و كسى كه چهل روز پى در پى نيز گوشت خورد اخلاقش بد شود. 

39- يگانگى خدا 

لَمْ يَزَلِ اللّهُ وَحْدَهُ لا شَىءَ مَعَهُ، ثُمَّ خَلَقَ الاَْشْياءَ بَديعًا وَ اخْتارَ لِنَفْسِهِ أَحْسَنَ الاَْسْماء: 

خداوند از ازل تنها بود و چيزى با او نبود، سپس اشياء را به صورت نوظهور آفريد و براى خودش بهترين نام ها را برگزيد.

40- فروتنى 

أَلتَّواضُعُ أَنْ تُعْطِىَ النّاسَ ما تُحِبُّ أَنْ تُعْطاهُ: 

فروتنى آن است كه با مردم چنان كنى كه دوست دارى با تو چنان باشند.

اعمال شب و روز عرفه

اعمال شب و روز عرفه
 

شب نهم از شب‎هاي متبرك و شب مناجات با قاضى الحاجات است و توبه در آن شب مقبول و دعا در آن مستجاب است. عبادت در اين شب، اجر صد و هفتاد سال عبادت را دارد. براى شب عرفه چند عمل وارد شده است:

1- دعايي که با با اين عبارت آغاز مي‎شود، خوانده شود اَللّهُمَّ يا شاهِدَ كُلِّ نَجْوى وَ مَوْضِعَ كُلِّ شَكْوى وَ عالِمَ كُلِّ خَفِيَّةٍ وَ مُنْتَهى كُلِّ حاجَةٍ يا مُبْتَدِئاً كه روايت شده هر كس آن را در شب عرفه يا در شب‎هاى جمعه بخواند خداوند او را بيامرزد.

2- [به نقل كفعمى ] تسبيحات عشر را كه در اعمال روز عرفه آمده است را هزار مرتبه خوانده شود .

3- دعاء اللّهُمَّ مَنْ تَعَبَّاَ وَ تَهَيَّاَ را كه در روز عرفه و شب و روز جمعه نيز وارد است، خوانده شود.

4- زيارت امام حسين عليه السلام .

 

اعمال روز عرفه

 

روز نهم روز عرفه و از اعياد عظيمه است اگرچه به اسم عيد ناميده نشده است . عرفه روزى است كه حق تعالى بندگان خويش را به عبادت و طاعت خود فرا خوانده و سفره هاي جُود و احسان خود را براى ايشان گسترانيده و شيطان در اين روز خوار و حقيرتر و رانده‎تر و خشمناك‎ترين اوقات خواهد داشت و روايت شده كه حضرت امام زين العابدين عليه السلام در روز عرفه صداي سائلي را شنيد كه از مردم تقاضاي کمک مى‎نمود. امام به او فرمود: واى بر تو آيا در اين روز از غير خدا تقاضا مى‎كنى؟ حال آن كه در اين روز اميد مى‎رود که بچه‎هاى در شكم هم از فضل خدا بي نصيب نمانند و سعيد شوند.

براى اين روز اعمالي ذکر شده است:


1- غسل که مستحب است قبل از زوال انجام شود .

2- زيارت امام حسين عليه السلام ،

كه از هزار حج و هزار عمره و هزار جهاد بالاتر است و احاديث، در كثرت فضيلت زيارت آن حضرت در اين روز متواتر است و اگر كسى توفيق يابد كه در اين روز در تحت قُبّه مقدّسه آن حضرت باشد ثوابش كمتر از كسى كه در عرفات است نيست.

 

3- بعد از نماز عصر پيش از آن كه مشغول به خواندن دعاهاى عرفه شود در زير آسمان دو ركعت نماز بجا آورد و نزد حق تعالى به گناهان خود اعتراف و اقرار کند تا به ثواب عرفات رستگار شود و گناهانش آمرزيده گردد. پس چون وقت زوال شد زير آسمان رَوَد و نماز ظهر و عصر را با ركوع و سجود نيكو به عمل آورد و چون فارغ شود دو ركعت نماز اقامه كند. در ركعت اوّل بعد از حمد، توحيد و در دوم بعد از حمد، قُل يا اَيُّهَا الْكافِروُنَ خوانده شود. و بعد از آن چهار ركعت نماز گزارد که در هر ركعت بعد از حمد، توحيد پنجاه مرتبه بخواند. كه اين نماز، همان نماز حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام است .


4- شيخ كفعمى در مصباح فرموده مستحب است روزه روز عرفه براى كسى كه ضعف پيدا نكند و مانع دعا خواندن او نشود.

5- مستحب است غسل پيش از زوال و زيارت امام حسين عليه السلام در روز و شب عرفه .

6- تسبيحات حضرت رسول صَلَّى اللهِ عَلِيهِ وَ آله در روز عرفه 

که در ذيل مي‎آيد:

 

سُبْحانَ الَّذى فِى السَّمآءِ عَرْشُهُ سُبْحانَ الَّذى فِى الاَْرْضِ حُكْمُهُ

منزه است خدايى كه در آسمان است عرش او منزه است خدايى كه در زمين است فرمان و حكمش

سُبْحانَ الَّذى فِى الْقُبوُرِ قَضآؤُهُ سُبْحانَ الَّذى فِى الْبَحْرِ سَبيلُهُ

منزه است خدايى كه در گورها قضا و فرمانش جارى است منزه است خدايى كه در دريا راه دارد

سُبْحانَ الَّذى فِى النّارِ سُلْطانُهُ سُبْحانَ الَّذى فِى الْجَنَّةِ رَحْمَتُهُ

منزه است خدايى كه در آتش دوزخ سلطنتش موجود است منزه است خدايى كه در بهشت رحمت او است

سُبْحانَ الَّذى فِى الْقِيمَةِ عَدْلُهُ سُبْحانَ الَّذى رَفَعَ السَّمآءَ سُبْحانَ

منزه است خدايى كه در قيامت عدل و دادش برپا است منزه است خدايى كه آسمان را بالا برد منزه است خدايى

الَّذى بَسَطَ الاْرْضَ سُبْحانَ الَّذى لا مَلْجَاَ وَلا مَنْجا مِنْهُ اِلاّ اِلَيْهِ پس

كه زمين را گسترد منزه است خدايى كه ملجا و پناهى از او نيست جز بسوى خودش * *

بگو سُبْحانَ اللّهِ وَالْحَمْدُ لِلّهِ وَلا اِلهَ اِلا اللّهُ وَاللّهُ اَكْبَرُ صد مرتبه و بخوان

منزه است خدا و حمد از آن خدا است و معبودى جز خدا نيست و خدا بزرگتر از توصيف است  .

7- سوره توحيد صد مرتبه و آية الكرسى صد مرتبه و صلوات بر محمّد و آل محمّد صد مرتبه خوانده شود و دعاي ذيل خوانده شود:

لااِلهَاِلا اللّهُ وَحْدَهُ لا شَريكَ لَهُ لَهُ الْمُلْكُ وَ لَهُ الْحَمْدُ يُحْيى وَ يُميتُ

معبودى جز خدا نيست يگانه اى كه شريك ندارد پادشاهى خاص او است و از آن او است حمد زنده كند و بميراند

وَيُميتُ وَيُحْيى وَهُوَ حَىُّ لا يَموُتُ بِيَدِهِ الْخَيْرُ وَهُوَ عَلى كُلِّشَىْءٍ َقديرٌ

و بميراند و زنده كند و او است زنده اى كه نميرد هرچه خير است بدست او است و او بر هر چيز توانا است.

ده مرتبه اَسْتَغْفِرُ اللّهَ الَّذى لا اِلهَ اِلاّ هُوَ الْحَىُّ الْقَيُّومُ وَ اَتوُبُ اِلَيْهِ

آمرزش خواهم از خدايى كه معبود بحقى جز او نيست كه زنده و پاينده است و بسويش توبه كنم

ده مرتبه يا اَللّهُ ده مرتبه يا رَحْمنُ ده مرتبه يا رَحيمُ ده مرتبه يا بَديعَ

اى خدا * اى بخشاينده * اى مهربان  * اى پديدآرنده

السَّمواتِ وَالاْرْضِ يا ذَاالْجَلالِ وَالاِْكْرامِ ده مرتبه يا حَىُّ يا قَيُّومُ ده

آسمانها و زمين اى صاحب جلالت و بزرگوارى * اى زنده و اى پاينده*

مرتبه يا حَنّانُ يا مَنّانُ ده مرتبه يا لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ ده مرتبه امينَ ده مرتبه

اى پرعطا اى پرنعمت * اى كه معبودى جز تو نيست * اجابت كن  *

 

 

  8- ذكر صلوات از حضرت صادق عليه السلام

 اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ يا مَنْ هُوَ اَقْرَبُ اِلَىَّ مِنْ حَبْلِ الْوَريدِ يا

 خدايا از تو خواهم اى كسى كه او نزديكتر است به من از رگ گردن اى

مَنْ يَحوُلُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ يا مَنْ هُوَ بِالْمَنْظَرِ الاَْعْلى وَبِالاُْفُقِ

كه حائل شود ميان انسان و دلش اى كه او در ديدگاه اعلى است و در افق

الْمُبينِ يا مَنْ هُوَ الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى يا مَنْ لَيْسَ كَمِثْلِهِ

آشكارى است اى كه او بخشاينده است و بر عرش استيلا دارد اى كه نيست مانندش

شَىْءٌ وَ هُوَ السَّميعُ الْبَصيرُ اَسْئَلُكَ اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ محمد

چيزى و او شنوا و بينا است از تو خواهم كه درود فرستى بر محمد و آل محمد .

و بخواه حاجت خود را كه برآورده خواهد شد انشاءالله تعالى پس بخوان اين صَلَوات را كه از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه هر كه بخواهد مسرور كند محمّد و آل محمّد را در صَلَوات بر ايشان بگويد:

اَللّهُمَّ يا اَجْوَدَ مَنْ اَعْطى وَ يا خَيْرَ

خدايا اى بخشنده ترين عطابخشان و اى بهترين

مَنْ سُئِلَ وَيا اَرْحَمَ مَنِ اسْتُرْحِمَ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ فِى

درخواست شدگان و اى مهربانترين كسى كه از او مهربانى جويند خدايا درود فرست بر محمد و آلش در

الاَْوَّلينَ وَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ فِى الاَّْخِرينَ وَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ

زمره پيشينيان و درود فرست بر محمد و آلش در زمره پسينيان و درود فرست بر محمد

و َآلِهِ فِى الْمَلاَءِ الاَْعْلى وَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ فِى الْمُرْسَلينَ

و آلش در ساكنين عالم بالا و درود فرست بر محمد و آلش در زمره مرسلين

اَللّهُمَّ اَعْطِ مُحَمَّداً وَآلَهُ الْوَسيلَةَ وَالْفَضيلَةَ وَالشَّرَفَ وَالرِّفْعَةَ

خدايا عطا كن به محمد و آلش مقام وسيله و فضيلت و شرف و رفعت

وَالدَّرَجَةَ الْكَبيرَةَ اَللّهُمَّ اِنّى آمَنْتُ بِمُحَمَّدٍ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ

و درجه بلند خدايا من ايمان آوردم به محمد صلى الله عليه و آله

وَلَمْ اَرَهُ فَلا تَحْرِمْنى فِى الْقِيمَةِ رُؤْيَتَهُ وَارْزُقْنى صُحْبَتَهُ وَ تَوَفَّنى

با اينكه او را نديده ام پس در روز قيامت از ديدارش محرومم مفرما و مصاحبت و همنشينى او را روزيم فرما

عَلى مِلَّتِهِ وَاسْقِنى مِنْ حَوْضِهِ مَشْرَباً رَوِيّاً سآئِغاً هَنَّيئاً لا اَظْمَاءُ

و بر كيش او بميرانم و بنوشانم از حوض او (حوض كوثر) نوشاندنى سيراب و جانبخش و گوارا كه

بَعْدَهُ اَبَداً اِنَّكَ عَلى كُلِّشَىْءٍ قَديرٌ اَللّهُمَّ اِنّى آمَنْتُ بِمُحَمَّدٍ صَلَّى

پس از آن هرگز تشنه نشوم كه براستى تو بر هرچيز توانايى خدايا من ايمان آورده ام به محمد صلى

اللّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَلَمْ اَرَهُ فَعَرَِّفْنى فِى الْجِنانِ وَجْهَهُ اَللّهُمَّ بَلِّغْ مُحَمَّداً

الله عليه وآله و او را نديده ام پس در بهشت رويش را به من نشان ده خدايا برسان به محمد

صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ مِنّى تَحِيَّةً كَثيرَةً وَ سَلاماً .

صلى الله عليه و آله از جانب من تحيتى بسيار و سلامى .

9- دعاي ام داود خوانده شود .

10- اين تسبيح را كه ثواب آن بسيار است گفته شود:

 سُبْحانَ اللّهِ قَبْلَ كُلِّ اَحَدٍ وَسُبْحانَ اللّهِ بَعْدَ كُلِّ اَحَدٍ وَسُبْحانَ اللّهِ مَعَ كُلِّ اَحَدٍ وَسُبْحانَ

منزه باد خدا پيش از هر كس و منزه باد خدا پس از هركس و منزه باد خدا با هركس و منزه باد

اللّهِ يَبْقى رَبُّنا ويَفْنى كُلُّ اءَحَدٍ وَسُبْحانَ اللّهِ تَسْبيحاً يَفْضُلُ تَسْبيحَ

خدا كه باقى ماند پروردگار ما و فانى شود هركس و منزه باد خدا تنزيهى كه فزونى گيرد بر تسبيح

الْمُسَبِّحينَ فَضْلاً كَثيراً قَبْلَ كُلِّ اَحَدٍ وَسُبْحانَ اللّهِ تَسْبيحاً يَفْضُلُ

تسبيح گويان فزونى بسيارى پيش از هركس و منزه باد خدا تنزيهى كه فزونى گيرد بر

تَسْبيحَ الْمُسَبِّحينَ فَضْلاً كَثيراً بَعْدَ كُلِّ اَحَدٍ وَسُبْحانَ اللّهِ تَسْبيحاً

تسبيح تسبيح گويان فزونى بسيارى پس از هركس و منزه باد خدا تنزيهى كه

يَفْضُلُ تَسْبيحَ الْمُسَبِّحينَ فَضْلاً كَثيراً مَعَ كُلِّ اَحَدٍ وَ سُبْحانَ اللّهِ تَسْبيحاً يَفْضُلُ تَسْبيحَ الْمُسَبِّحِينَ

فزونى گيرد بر تسبيح تسبيح گويان فزونى بسيار با هر كس ، و منزه باد خدا تنزيهى كه فزونى گيرد بر تسبيح تسبيح گويان

فَضْلاً كَثيراً لِرَبِّنَا الْباقى وَيَفْنى كُلُّ اَحَدٍ وَسُبْحانَ اللّهِ تَسْبيحاً لا يُحْصى وَلا يُدْرى وَلا يُنْسى وَلا

برترى بسيارى براى پروردگار ما كه باقى ماند و جز او فانى شودهر كس و منزه باد خدا تنزيهى كه به شماره در نيايد و دانسته نشود و فراموش نگردد و

يَبْلى وَلا يَفْنى وَلَيْسَ لَهُ مُنْتَهى وَسُبْحانَ اللّهِ تَسْبيحاً يَدوُمُ

كهنه نشود و فنا نپذيرد و انتهايى برايش نباشد و منزه باد خدا تنزيهى كه دوام داشته باشد

بِدَوامِهِ وَيَبْقى بِبَقآئِهِ فى سِنِى الْعالَمينَ وَشُهوُرِ الدُّهوُرِ وَاَيّامِ

به دوام او و باقى ماند به بقاى او در طول سالهاى اين جهان و ساير جهانيان و ماههاى اين روزگار و هر روزگار و روزهاى

الدُّنْيا وَساعاتِ اللَّيْلِ وَالنَّهارِ وَسُبْحانَ اللّهِ اَبَدَ الاَْبَدِ وَمَعَ الاَْبَدِ مِمّا

دنيا و ساعات شب و روز و منزه باد خدا تا جاويدان است جاويد و همراه با جاويد بدانسان كه

لا يُحْصيهِ الْعَدَدُ وَلا يُفْنيهِ الاَْمَدُ وَلا يَقْطَعُهُ الاَْبَدُ و َتَبارَكَ اللّهُ

شماره اش نتوان كرد و زمان و مدت آنرا به فنا نكشاند و قطعش نكند ((هرگز)) و بزرگ است خدا

اَحْسَنُ الْخالِقينَ پس بگو: وَالْحَمْدُ لِلّهِ قَبْلَ كُلِّ اَحَدٍ وَالْحَمْدُ لِلّهِ بَعْدَ كُلِّ

بهترين آفريدگان * و ستايش خاص خدا است پيش از هركس و ستايش از آن او است پس از هر

اَحَدٍ تا آخر دعا لكن بجاى هر سُبْحانَاللّهِ الْحَمْدُلِلّهِ بگو و چون به اَحْسَنُ

كس * منزه است خدا و ستايش خاص خداست  * بهترين

الْخالِقينَ رسيدى بگو: لا اِلهَ اِلا اللّهُ قَبْلَ كُلِّ اَحَدٍ تا به آخر بجاى سُبْحانَ اللّهِ

آفريدگان * معبودى نيست جز خدا پيش از هركس * منزه است خدا

لا اِلهَ اِلا اللّهُ مى گوئى و بعد از آن بگو: وَاللّهُ اَكْبَرُ قَبْلَ كُلِّ اَحَدٍ تا به آخر كه بجاى

جز او خدايى نيست * و خدا بزرگتر است از توصيف پيش از هر كس *

سُبْحانَ اللّهِ اَللّهُ اَكْبَرُ مى گوئى پس مى خوانى دعاى : اَللّهُمَّ مَنْ تَعَبَّاءَ وَتَهَيَّاءَ را كه

منزه است خدا و خدا بزرگتر است از توصيف


11- دعاي امام حسين عليه السلام در روز عرفه خوانده شود.

12- در آخر روز عرفه اين دعا خوانده شود :

 

يا رَبِّ اِنَّ ذُنُوبى لا تَضُرُّكَ وَاِنَّ مَغْفِرَتَكَ لى لا تَنْقُصُكَ فَاَعْطِنى ما لا

پروردگارا همانا گناهان من زيانى به تو نزند و محققاً آمرزش تو از من نقصانى به تو نرساند پس عطا كن به من

يَنْقُصُكَ وَاغْفِرْ لى ما لايَضُرُّكَ و ايضا بخوان : اَللّهُمَّ لا تَحْرِمْنى خَيْرَ ما

آنچه را نقصانت نرساند و بيامرز برايم آنچه را زيانت نزند * خدايا محرومم مكن از آن خيرى كه

عِنْدَكَ لِشَرِّ ما عِنْدى فَاِنْ اَنْتَ لَمْ تَرْحَمْنى بِتَعَبى وَ نَصَبى فَلا

نزد تو است بخاطر آن شرى كه در پيش من است پس اگر تو به رنج و خستگيم رحم نمى كنى پس

تَحْرِمْنى اَجْرَ الْمُصابِ عَلى مُصيبَتِهِ

محرومم مدار از پاداش مصيبت ديده اى بر مصيبتش .

13- دعاي مشلول خوانده شود.

 

منبع:

مفاتيح الجنان

ياجواد الایمه ادركني


حضرت عبد العظیم حسنی (علیه السلام) کیست؟

به بهانه سالروز وفات آن بزرگوار


حضرت عبد العظیم حسنی (علیه السلام) کیست؟


حضرت عبد العظیم حسنی (علیه السلام) کیست؟

عبدالعظيم عليه السّلام فرزند عبدالله بن علي، از نوادگان حضرت امام حسن مجتبي عليه السّلام است و نسبش با چهار واسطه به آن حضرت مي رسد .


پدرش عبدالله نام داشت و مادرش فاطمه دختر عقبه بن قيس .


ولادت با سعادت حضرت عبدالعظيم عليه السّلام در سال 173 هجري قمري در شهر مقدّس مدينه واقع شده است و مدّت 79 سال عمر با بركت او با دوران امامت چهار امام معصوم يعني امام موسي كاظم عليه السّلام ، امام رضا عليه السّلام، امام محمّدتقي عليه السّلام و امام عليّ النّقي عليه السّلام مقارن بوده ، محضر مبارك امام رضا عليه السّلام ، امام محمّد تقي عليه السّلام و امام هادي عليه السّلام را درك كرده و احاديث فراواني از آنان روايت كرده است .


اين فرزند حضرت پيامبر صلّی الله عليه و آله وسلّم، از آنجا كه از نوادگان حضرت امام حسن مجتبي عليه السّلام است به حسني شهرت يافته است .
حضرت عبدالعظيم الحسني عليه السّلام از دانشمندان شيعه و از راويان حديث ائمه معصومين عليهم السّلام و از چهره هاي بارز و محبوب و مورد اعتماد ، نزد اهل بيت عصمت عليهم السّلام و پيروان آنان بود و در مسايل دين آگاه و به معارف مذهبي و احكام قرآن ، شناخت و معرفتي وافر داشت .


ستايشهايي كه ائمه معصومين عليهم السّلام از وي به عمل آورده اند، نشان دهنده شخصيّت علمي و مورد اعتماد اوست؛ حضرت امام هادي عليه السّلام گاهي اشخاصي را سؤال و مشكلي داشتند، راهنمايي مي فرمودند كه از حضرت عبدالعظيم الحسني عليه السّلام بپرسند و او را از دوستان حقيقي خويش مي شمردند و معرّفي مي فرمودند .


در آثار علماي شيعه نيز، تعريفها و ستايشهاي عظيمي درباره او به چشم مي خورد، آنان از او به عنوان عابد، زاهد، پرهيزكار، ثقه، داراي اعتقاد نيك و صفاي باطن و به عنوان محدّثي عاليمقام و بزرگ ياد كرده اند؛ در روايات متعدّدي نيز براي زيارت حضرت عبدالعظيم عليه السّلام ، ثوابي همچون ثواب زيارت حضرت سيّد الشهدا، امام حسين عليه السّلام بيان شده است.


زمينه هاي مهاجرت حضرت عبدالعظيم عليه السّلام از مدينه به ري و سكونت در غربت را بايد در اوضاع سياسي و اجتماعي آن عصر جستجو كرد؛ خلفاي عبّاسي نسبت به خاندان حضرت پيامبر صلّی الله عليه و آله و سلّم و شيعيان ائمه عليه السّلام بسيار سختگيري مي كردند، يكي از بدرفتارترين اين خلفاء متوكّل بود كه خصومت شديدي با اهل بيت عليهم السّلام داشت، و تنها در دورت او چندين بار مزار حضرت امام حسين عليه السّلام را در كربلا تخريب و با خاك يكسان ساختند و از زيارت آن بزرگوار جلوگيري به عمل آوردند.


سادات و علويّون در زمان او در بدترين وضع به سر مي بردند .حضرت عبدالعظيم عليه السّلام نيز از كينه و دشمني خلفا در امان نبود و بارها تصميم به قتل آن حضرت گرفتند و گزارشهاي دروغ سخن چينان را بهانه اين سختگيري ها قرار مي دادند، درچينن دوران دشوار و سختي بود كه حضرت عبدالعظيم عليه السّلام به خدمت حضرت امام هادي عليه السّلام رسيد و عقايد ديني خود را بر آن حضرت عرضه كرد ، حضرت امام هادي عليه السّلام او را تأييد فرموده و فرمودند: تو از دوستان ما هستي .


ديدار حضرت عبدالعظيم عليه السّلام در سامرا با حضرت امام هادي عليه السّلام به خليفه گزارش داده شد و دستور تعقيب و دستگيري وي صادر گشت، او نيز براي مصون ماندن از خطر، خود را از چشم مأموران پنهان مي كرد و در شهرهاي مختلف به صورت ناشناس رفت و آمد مي كرد و شهر به شهر مي گشت تا به ري رسيد و آنجا را براي سكونت انتخاب كرد. علّت اين انتخاب به شرايط ديني و اجتماعي ري در آن دوره بر مي گردد كه وقتي اسلام به شهرهاي مختلف كشور ما وارد گشت و مسلمانان در شهرهاي مختلف ايران به اسلام گرويدند، از همان سالها ري يكي از مراكز مهمّ سكونت مسلمانان شد و اعتبار و موقعيّت خاصّي پيدا كرد . زيرا سرزميني حاصلخيز و پرنعمت بود، عمرسعد هم به طمع رياست يافتن بر ري در حادثه جانسوز كربلا، حضرت حسين بن علي عليه السّلام را به شهادت رساند. در ري هم اهل سنّت و هم از پيروان اهل بيت عليهم السّلام زندگي مي كردند و قسمت جنوبي و جنوب غربي شهر ري بيشتر محلّ سكونت شيعيان بود .


حضرت عبدالعظيم عليه السّلام به صورت يك مسافر ناشناس ، وارد ري شد و در محلّه ساربانان در كوي سكّه الموالي به منزل يكي از شيعيان رفت، مدّتي به همين صورت گذشت . او در زيرزمين آن خانه به سر مي برد و كمتر خارج مي شد ، روزها را روزه مي گرفت و شبها به عبادت و تهجّد مي پرداخت، تعداد كمي از شيعيان او را مي شناختند و از حضورش در ري خبر داشتند و مخفيانه به زيارتش مي شتافتند، امّا مي كوشيدند كه اين خبر فاش نشود و خطري جانِ حضرت را تهديد نكند .

پس از مدّتي، افراد بيشتري حضرت عبدالعظيم عليه السّلام را شناختند و خانه اش محلّ رفت و آمد شيعيان شد، نزد او مي آمدند و از علوم و رواياتش بهره مي گرفتند و عطر خاندان عصمت عليهم السّلام را از او مي بوئيدند و او را يادگاري از امامان خويش مي دانستند و پروانه وار گردِ شمعِ وجودش طواف مي كردند .

حضرت عبدالعظيم عليه السّلام ميان شيعيان شهرري بسيار ارجمند بود و پاسخگويي به مسايل شرعي و حلّ مشكلات مذهبي آنان را برعهده داشت؛ اين تأكيد ، هم گوياي مقام برجسته حضرت عبدالعظيم عليه السّلام است و هم مي رساند كه وي از طرف حضرت امام هادي عليه السّلام در آن منطقه ، وكالت و نمايندگي داشته است؛ مردم سخن او را سخن امام عليه السّلام مي دانستند و در مسايل ديني و دنيوي ، وجود او محور تجمّع شيعيان و تمركز هواداران اهل بيت عليهم السّلام بود.

روزهاي پاياني عمر پربركت حضرت عبدالعظيم عليه السّلام با بيماري او همراه بود، آن قامت بلند ايمان و تلاش، به بستر افتاده بود و پيروان اهل بيت در آستانه محروميّت از وجود پربركت اين سيّد كريم قرارگرفته بودند، اندوه مصيبتهاي پياپي مردم و روزگار تلخ شيعيان در عصر حاكميت عبّاسيان برايش دردي جانكاه و مضاعف بود؛ در همان روزها يك روياي صادقانه حوادث آينده را ترسيم كرد: يكي از شيعيان پاكدل ري، شبي درخواب حضرت رسول صلّي الله عليه وآله و سلّم را در خواب ديد. حضرت پيامبر اكرم صلّي الله عليه و آله و سلّم به او فرمود: فردا يكي از فرزندانم در محلّه سكّه المولي چشم از جهان فرو مي بندد، شيعيان او را بردوش گرفته به باغ عبدالجبّار مي برند و نزديك درخت سيب به خاك مي سپارند.

سحرگاه به باغ رفت تا آن باغ را از صاحبش بخرد و افتخار دفن شدن يكي از فرزندان پيامبر صلّي الله عليه و آله و سلّم را نصيب خويش سازد، عبدالجبّار كه خود نيز خوابي همانند خوابِ او را ديده بود، به رمز و راز غيبي اين دو خواب پي برد و براي اينكه در اين افتخار، بهره اي داشته باشد، محلّ آن درخت سيب و مجموعه باغ را وقف كرد تا بزرگان و شيعيان در آنجا دفن شوند.

همان روز حضرت چشم از جهان فرو بست. خبر درگذشت اين نواده رسول اكرم صلّي الله عليه وآله و سلّم دهان به دهان گشت و مردم با خبر شدند و جامه هاي سياه پوشيدند و بر در خانه حضرت عبدالعظيم الحسني عليه السّلام گريان و مويه كنان گرد آمدند؛ پيكر مطهّر او را غسل دادند، به نقل برخي مورّخان در هنگام غسل، در جيب پيراهن او كاغذي يافتند كه نام و نسب خود را در آن نوشته بود؛ بر پيكر او نماز خواندند، تابوت او را بردوش گرفتند و با جمعيّت انبوه عزادار به سوي باغ عبدالجبّار تشييع كردند و پيكر مطهّرش را در كنار همان درخت سيب كه رسول خدا صلّي الله عليه وآله و سلّم به آن شخص اشاره كرده بود، دفن كردند تا پاره اي از عترت مصطفي صلّي الله عليه وآله و سلّم در اين باره به امانت بماند و نورافشاني كند و دلباختگان خاندان پيامبر صلّي الله عليه وآله و سلّم از مزار اين وليّ خدا فيض ببرند.

منبع: www.abdulazim.com

كشتن به جرم شيعه موللا علي عليه السلام بودن

شیعه کشی
در ابتدا از همه عزيزان بابت تصاوير تكان دهنده قتل و عام شيعيان حيدر كرار

وسيد الشهدا ع  پوزش ميطلبم

http://atasheentezar.persiangig.com/%D8%B9%D8%A7%D8%B4%D9%88%D8%B1%D8%A7/%DB%8C%D8%A7%20%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86.GIF



تصاوير قتل عام شيعيان در عاشوراي حسيني


شهادت شیعیان افغانستان در روز عاشورای حسینی

شهادت شیعیان افغانستان در روز عاشورای حسینی

اينم تصاويري از مردم مظلوم ومسلمان ميانمار

به كدامين گناه كشته شده اند؟

اللهم الرزقنا توفيق الشهادة في سبيلك

http://atasheentezar.persiangig.com/%D8%B9%D8%A7%D8%B4%D9%88%D8%B1%D8%A7/new_folder/%DB%8C%D8%A7%20%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86%20%286%29.gif




اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد وآل محمد

جدیدا شیعه کشی شده متد روز برخی کشورهای عربی . شماها نمیدونید که طرفداران چه کسی رو دارید می کشید . این مطلب رو میذارم بلکه سر عقل بیایند

حضرت فاطمه زهرا ( سلام الله علیها ) دختر گرامی پیامبر اکرم (ص) در ضمن

روایتی می فرمایند :


از پدرم رسول خدا شنیدم که می فرمود : شبی که به آسمانها برده شدم

وارد بهشت شدم و در آنجا قصری دیدم که از درّ  سفید پوشانده شده بود و

دری داشت و دری داشت که به درّ و یاقوت زینت داده شده بود که پرده

ای هم بر روی این در نصب شده بود . پس سرم را بلند کردم و دیدم که بر

روی در چنین نوشته است : لا اله الا الله محمد رسول الله علی ولی الله .

( هیچ خدایی جز الله نیست و محمد (ص) فرستاده خداست و علی (ع)

دوست صمیمی خداست )


و بر روی پرده آن هم نوشته شده بود : بخّ بخّ من مثل شیعه علی . خوشا

به حال مثل شیعه علی .

پس وارد قصر شدم و قصری دیگر که از عقیق قرمز پوشانده شده بود و

دری از نقره داشت که با زبرجد سبز زینت کاری شده بود ٬ که پرده ای هم

روی این در نصب شده بود . سرم را بلند کرده دیدم  بر روی در نوشته

است : محمد رسول الله ٬ علی وصی المصطفی .


( محمد فرستاده خداست و علی جانشین پیامبر )


و بر روی پرده آن نوشته شده بود : بشّر شیعه علی (ع) بطیب المولد . (

بشارت دهید شیعه علی (ع) را به پاکی نسل .

پس وارد قصر شدم و در مقابل خود قصری دیگر دیدم که از زمرد سبز بود 

که زیباتر از آن را هرگز ندیده بودم و این قصر ٬ دری از یاقوت قرمز داشت

که با لولو زینت داده شده بود و بر روی آن هم پرده ای نصب شده بود .

پس سرم را بلند کرده دیدم که بر روی در نوشته است :

شیعه علی هم الفائزون . ( فقط شیعیان علی (ع) رستگارند .

پس به جبرئیل گفتم : دوست من ٬ جبرئیل ٬ این قصرها از آن کیست ؟

جبرئیل گفت : ای محمد ٬ این قصر ها برای

پسرعمو و وصی تو علی بن ابیطالب

می باشد .


مردم روز قیامت محشور می شوند در حالی که پا برهنه و عریان هستند

٬

مگر شیعه حضرت علی (ع) و در روز قیامت همه مردم به اسم های


مادرانشان خوانده می شوند به جز شیعه حضرت علی (ع) که اینها به


اسم پدرانشان خوانده می شوند .


پس گفتم : دوست من جبرئیل علت آن چیست ؟ جبرئیل فرمود :

چون شیعیان ٬ حضرت علی (ع) را دوست می دارند پس طینت و نسل آنها پاک است .

جهت تعجيل در فرج مولامون صاحب الزمان عج

صلواتي بفرستيد


توصیه های امام زمان (عج) به شیعیانش

  یا لطیف



 توصیه های امام زمان (عج) به شیعیانش


1. پرداخت خمس: اما آنچه سوال کردی در مورد خمس و کسی که آنچه را از اموال ما در دست اوست حلال می داند و بدون اجازه ما در آنها تصرف می کند بدان که هر کس که چنین کند، او ملعون است و ما در روز قیامت دشمنان او هستیم.
2. زیارت آل یس: هر گاه خواستید بوسیله ما به خداوند بلند مرتبه توجه کنید و به سوی ما روی آورید، همانگونه که خداوند تعالی فرموده است، بگویید: سلام علی آل یس...
3. دعای ندبه: در پاسخ سوال بازرگان، فرج شما کی خواهد رسید؟ فرمودند: نزدیک است، به شیعیان ما بگویید دعای ندبه را روزهای جمعه بخوانند.
4. دعای فرج...الهي عظم البلاء
    
5. نماز شب، زیارت جامعه، عاشورا:چرا شما نافله نمی خوانید؟ نافله، نافله، نافله! چرا شما عاشورا نمی خوانید؟ عاشورا، عاشورا، عاشورا! چرا شما جامعه نمی خوانید؟ جامعه، جامعه، جامعه!
6. صحیفه سجادیه: مرحوم محمد تقی مجلسی:مولای من، چون نمی توانم همیشه خدمت شما شر فیاب شوم، کتابی به من عنایت بفرمایید که همیشه به آن عمل کنم. آن حضرت به واسطه شخصی نسخه ای از صحیفه سجادیه را به ایشان می دهند.
7. ولایت امیرالمومنین (ع): از ایشان سوال کردند: کسی که در طول عمر خود، روزها روزه باشد و شبها را به عبادت به سر برد و چهل حج و چهل عمره به جای آرد و در میان صفا و مروه بمیرد ولی از موالیان امیر المومنین (ع) نباشد برای او چیزی نیست؟ حضرت فرمودند: آری، والله برای او چیزی نیست.
8. دعا در زمان غیبت:در تشرفی در ماه مبارک رمضان فرمودند: دعای اللهم ادخل علی اهل القبور السرور ... را زیاد بخوانید، زیرا در حقیقت این دعا، برای فرج ماست و استجابت کامل آن در زمان ظهور خواهد بود.
9. دعا برای فرج:

به شیعیان و دوستان ما بگویید که خدا را قسم دهند به حق عمه ام حضرت زینب (س) که فرج مرا نزدیک گرداند.
از علایم ظهور، فقط علامات حتمی مانده است و چه بسا آنها نیز در مدت کوتاهی به وقوع بپیوندند، شما برای فرج من دعا کنید.
برای فرج من دعا کنید تا خدا مرا از زندان غیبت نجات دهد.

شیعیان ما به اندازه آب خوردنی، ما را نمی خواهند، اگر بخواهند و دعا کنند، فرج ما می رسد.


581976.image

روز قدس تجديد دوباره با مردم مظلوم فلسطيين

روز قدس روزى است که بايد سرنوشت ملتهاى مستضعف معلوم شود، بايد ملتهاى مستضعف اعلام وجود بکنند در مقابل مستکبرين. بايد همانطور که ايران قيام کرد و دماغ مستکبرين را به خاک ماليد و خواهد ماليد، تمام ملتها قيام کنند و اين جرثومه هاى فساد را به زباله دانها بريزند.



امام خميني(ره)  در پيامي به شرح زير آخرين جمعه ماه رمضان را روز قدس نامگذاري نمودند :‌

بسم اللّه الرحمن الرحيم؛ مسلمين ايران و جهان من در طى ساليان دراز، خطر اسرائيل غاصب را گوشزد مسلمين نمودم، که اکنون اين روزها به حملات وحشيانه خود به برادران و خواهران فلسطينى شدت بخشيده است، و بويژه در جنوب لبنان به قصد نابودى مبارزان فلسطينى، پياپى خانه و کاشانه ايشان را بمباران مى کند.
من از عموم مسلمانان جهان و دولتهاى اسلامى مى خواهم که براى کوتاه کردن دست اين غاصب و پشتيبانان آن به هم بپيوندند.
و جميع مسلمانان جهان را دعوت مى کنم آخرين جمعه ماه مبارک رمضان را که از ايام قدر است، و مى تواند تعيين کننده سرنوشت مردم فلسطين نيز باشد، به عنوان روز قدس انتخاب، و طى مراسمى همبستگى بينالمللى مسلمانان را در حمايت از حقوق قانونى مردم مسلمان اعلام نمايند.
از خداوند متعال پيروزى مسلمانان را بر اهل کفر خواستارم.
والسلام عليکم و رحمةاللّه و برکاته .

ايشان همچنين در پيامي ويژگي هاي روز قدس را تعريف نمودند :

ملت مسلمان ايران ؛‌ روز قدس، روز مقابله مستضعفين با مستکبرين روز قدس يک روز جهانى است.
روزى نيست که فقط اختصاص به قدس داشته باشد.
روز مقابله مستضعفين با مستکبرين است.
روز مقابله ملتهايى است که در زير فشار ظلم امريکا و غير امريکا بودند، در مقابل ابرقدرتهاست.
روزى است که بايد مستضعفين مجهز بشوند در مقابل مستکبرين، و دماغ مستکبرين را به خاک بمالند.
روزى است که بين منافقين و متعهدين امتياز خواهد شد.
متعهدين اين روز را روز قدس مى دانند، و عمل مى کنند به آنچه بايد بکنند.
و منافقين - آنهايى که با ابرقدرتها در زير پرده آشنايى دارند و با اسرائيل دوستى - در اين روز بى تفاوت هستند، يا ملتها را نمى گذارند که تظاهر کنند.
روز قدس روزى است که بايد سرنوشت ملتهاى مستضعف معلوم شود، بايد ملتهاى مستضعف اعلام وجود بکنند در مقابل مستکبرين.
بايد همانطور که ايران قيام کرد و دماغ مستکبرين را به خاک ماليد و خواهد ماليد، تمام ملتها قيام کنند و اين جرثومه هاى فساد را به زباله دانها بريزند.
روز قدس روزى است که بايد اين دنباله روهاى رژيم سابق در ايران، و آن توطئه چينهاى رژيم فاسد و ابرقدرتها در ساير جاها خصوصا در لبنان، تکليف خودشان را بدانند.
روزى است که بايد همت کنيد و همت کنيم که قدس را نجات بدهيم، و برادران لبنانى را از اين فشارها نجات بدهيم.
روزى است که بايد تمام مستضعفين را از چنگال مستکبرين بيرون بياوريم.
روزى است که بايد جامعه مسلمين همه اظهار وجود بکنند و هشدار بدهند به ابرقدرتها و به اين تفاله هايى که مانده است از آنها - چه در ايران و چه در ساير جاها.
هشدار به روشنفکران امريکايى مسلک روز قدس، روزى است که بايد به اين روشنفکرانى که در زير پرده با امريکا و عمال امريکا روابط دارند هشدار داد.
هشدار به اينکه اگر از فضولى دست برنداريد، سرکوب خواهيد شد! ما به آنها مهلت داديم و با آنها با ملايمت رفتار کرديم که شايد دست از شيطنت بردارند و اگر دست برندارند، کلمه آخر را خواهيم گفت و خواهيم به آنها فهماند که ديگر رژيم سابق قابل برگشتن نيست و ديگر امريکا نمى تواند به اينجا حکومت کند، و ديگر ساير ابرقدرتها نمى توانند در اين مملکت حکومت کنند.
روز قدس روزى است که بايد به همه ابرقدرتها هشدار داد که بايد دست خود را از روى مستضعفين برداريد و سر جاى خود بنشينيد.
روز قدس، روز احياى اسلام اسرائيل، دشمن بشريت، دشمن انسان، که هر روز غائله ايجاد مى کند و برادرهاى ما را در جنوب لبنان به آتش مى کشد، بايد بداند که ديگر اربابهاى او رنگى ندارند در دنيا، و بايد انزوا اختيار کنند، طمعها را از ايران بايد قطع کنند، دستهاى آنها بايد از همه ممالک اسلامى قطع شود، عمال آن در همه ممالک اسلامى بايد کنار بروند.
روز قدس روز اعلام يک چنين مطلبى است.
اعلام اين است به شياطينى که ملتهاى اسلام را مى خواهند کنار بگذارند، و ابرقدرتها را به ميدان بياورند.

روز قدس روزى است که قطع آمال آنها را بکند، و به آنها هشدار بدهد که گذشت آن زمانها.
روز قدس روز اسلام است.
روز قدس روزى است که اسلام را بايد احيا کرد و احيا بکنيم، و قوانين اسلام در ممالک اسلامى اجرا بشود.
روز قدس روزى است که بايد به همه ابرقدرتها هشدار بدهيم که اسلام ديگر تحت سيطره شما، به واسطه عمال خبيث شما، واقع نخواهد شد.
روز قدس، روز حيات اسلام است.
بايد مسلمين بهوش بيايند، بايد بفهمند قدرتى را که مسلمين دارند، قدرتهاى مادى، قدرتهاى معنوى.
مسلمين که يک ميليارد جمعيت هستند و پشتوانه خدايى دارند و اسلام پشتوانه آنهاست و ايمان پشتوانه آنهاست از چه بايد بترسند? ما با يک جمعيت کمى در مقابل دشمنهاى زياد، دشمنهاى بسيار، قيام کرديم و ابرقدرتها را شکست داديم.
و کسى گمان نکند که ديگر بعضى از اين قشرهاى فاسد، بعضى از اين چپروهاى امريکايى يا غير امريکايى ، بتوانند در اين مملکت اظهار وجود کنند.
آن روز که ما بخواهيم و ملت ما بخواهند، در ظرف چند ساعت تمام آنها به زباله دانهاى فنا خواهند ريخته شد.
ملت بزرگ ما ديگر از اين حرکات مذبوحانه نخواهد ترسيد.
و حرکات اسرائيل در جنوب لبنان و نسبت به فلسطين همين حرکات مذبوحانه است.
حرکاتى است که اواخر عمر اشخاص فاسد مى کنند -چنانچه شاه ما، شاه مخلوع ايران اين حرکات را کرد، و منتهى به فنا شد.
شکستناپذيرى اسلام دولتهاى عالم بدانند که اسلام شکست بردار نيست.
اسلام و تعاليم قرآن بر همه ممالک بايد غلبه کند.
دين بايد دين الهى باشد، اسلام دين خداست، و بايد در همه اقطار اسلام پيشروى کند.
روز قدس، اعلام يک چنين مطلبى است، اعلام به اين است که مسلمين به پيش! براى پيشرفت در همه اقطار عالم.
روز قدس فقط روز فلسطين نيست، روز اسلام است، روز حکومت اسلامى است.
روزى است که بايد جمهورى اسلامى در سراسر کشورها بيرق آن برافراشته شود.
روزى است که بايد به ابرقدرتها فهماند که ديگر آنها نمى توانند در ممالک اسلامى پيشروى کنند.
من روز قدس را روز اسلام و روز رسول اکرم مى دانم، و روزى است که بايد ما تمام قواى خودمان را مجهز کنيم، و مسلمين از آن انزوايى که آنها را کشانده بودند خارج شوند، و با تمام قدرت و قوت در مقابل اجانب بايستند و ما در مقابل اجانب با تمام قوا ايستاده ايم، و نخواهيم اجازه داد کسان ديگر در مملکت ما دخالت کنند، و مسلمين نبايد اجازه بدهند که کسان ديگر در ممالکشان دخالت کنند.
در روز قدس، ملتها بايد به حکومتهايى که خائن هستند هشدار دهند.
روز قدس روزى است که ما خواهيم فهميد چه اشخاصى و چه رژيمهايى با توطئه گرهاى بينالمللى موافقت دارند و با اسلام مخالفت.
آنهايى که شرکت ندارند مخالف با اسلام هستند، و موافق با اسرائيل.
و آنهايى که شرکت کردند، متعهد هستند و موافق با اسلام و مخالف با دشمنان اسلام - که در راس آنها امريکا و اسرائيل است.
روز امتياز حق از باطل است، روز جدايى حق و باطل است.
من از خداوند تبارک و تعالى خواهانم که غلبه بدهد اسلام را بر همه قشرهاى عالم، بر همه مستکبرين، مستضعفين را غلبه بدهد.
و از خداى تبارک و تعالى خواهانم که برادرهاى ما را در فلسطين، در جنوب لبنان و در لبنان، و در هر جايى از عالم که هستند، از دست مستکبرين و از دست چپاولگران نجات بدهد.

منبع : صجيفه نور

لیلة القدر در کلام امام متقیان



شب قدر دارای آنچنان مقامی است که به تعبیر قرآن کریم قابل درک نیست. اگر هم کسانی بتوانند این شب بسیار با عظمت را درک کنند باید متصل به وحی باشند ...


قدر

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله لِأَصْحَابِهِ‏ آمِنُوا بِلَیْلَةِ الْقَدْرِ إِنَّهَا تَكُونُ- لِعَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ وَ لِوُلْدِهِ الْأَحَدَ عَشَرَ مِنْ بَعْدِی‏. [1]

كلینى در كافى از حسن بن عباس از رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله حدیث كرده است كه حضرت به اصحابش فرمود: به شب‏ قدر ایمان آورید، زیرا آن شب از على‏ بن ابى طالب و یازده فرزندش بعد از وى مى‏باشد. [2]

شب قدر دارای آنچنان مقامی است که به تعبیر قرآن کریم قابل درک نیست. اگر هم کسانی بتوانند این شب بسیار با عظمت را درک کنند باید متصل به وحی باشند. بزرگان فرموده اند که این خطاب هر جند به ظاهر بر پیغمبر است که تو چه می دانی شب قدر چبست؟ لکن معنا ندارد کسی که ملائکه بر او در این شب وارد می شود شب قدر را درک نکند پس این خطاب کنایه است اولا برای نشان دادن عظمت این شب و ثانیا خطاب در واقع به عموم است که قادر به درک آن نیستند. در این میان بعد از حضرت رسول صلی الله علیه و آله شخصیتی والاتر از امیرالمۆمنان علی بن ابی طالب در عالم وجود ندارد تا بتواند درباره چنین شبی سخن به میان آورد. بر این اساس سعی شده است تا حد امکان به کلمات امیر بیان در خصوص شب قدر پرداخته شود.

 

معنی شب قدر

أصبغ بن نباته از حضرت علىّ‏ بن ابى طالب علیه السّلام روایت نموده كه پیغمبر خدا (صلی الله علیه و آله)، به من فرمود: یا علىّ آیا مى‏دانى معنى شب‏ قدر چیست؟ عرض كردم: نه یا رسول اللَّه! پیغمبر صلى اللَّه علیه و آله فرمود: خداوند تبارک و تعالى در آن شب به تقدیر و سرنوشتى كه در روز قیامت خواهد بود، قضا و حكم، و اندازه‏گیرى نموده، و در آنچه خداى عزّ و جلّ فرمان داد ولایت تو بود، و نیز ولایت امامان از نژاد تو، تا روز قیامت.[3]

امام جواد از پدرش از پدران بزرگوارشان از امیر المۆمنین صلوات اللَّه علیهم اجمعین روایت كند كه گفت: از رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم شنیدم كه به اصحابشان مى‏فرمود: به شب‏ قدر ایمان بیاورید كه آن شب براى علیّ‏ بن أبى طالب و فرزندان یازده‏گانه پس از اوست

راز مخفی ماندن شب قدر

سۆالی که ناخودآگاه ذهن هر کسی را مشغول می کند این است که چرا شب قدر مردد بین چند شب شده است و دقیقا مشخص نکرده اند؟ آیا معصومین از آن شب خبر نداشته اند؟ یا اینکه اجازه معین کردن آن شب را نداشته اند؟ بهتر نبود این شب سرنوشت ساز برای همه معلوم بود؟ اگر شب قدر درک نشود چه خواهد شد؟ جواب این سۆالات در کلام نورانی حضرت داده شده است.

قِیلَ لِأَمِیرِ الْمُۆْمِنِینَ ع أَخْبِرْنَا عَنْ‏ لَیْلَةِ الْقَدْرِ قَالَ مَا أَخْلُو مِنْ أَنْ أَكُونَ أَعْلَمُهَا فَأَسْتُرَ عِلْمَهَا وَ لَسْتُ أَشُكُّ أَنَّ اللَّهَ إِنَّمَا یَسْتُرُهَا عَنْكُمْ نَظَراً لَكُمْ لِأَنَّكُمْ لَوْ أَعْلَمَكُمُوهَا عَمِلْتُمْ فِیهَا وَ تَرَكْتُمْ غَیْرَهَا وَ أَرْجُو أَنْ لَا تُخْطِئَكُمْ إِنْ شَاءَ اللَّهُ.[4]

به امیرالمۆمنین علیه السلام گفتند: ما را از شب قدر آگاه کن. فرمود: خالی از این نیستم که آن را بدانم و از شما پنهان کنم. شک ندارم که خداوند به خاطر کمک کردن و مهلت دادن به شما آن را از شما می پوشاند؛ چون اگر آن را به شما اعلام می کرد، در همان شب، عمل می کردید و در غیر آن شب عبادت را ترک می کردید، و امید دارم که اگر خدا بخواهد شب قدر را به خطا نگیرید.[5]

امام علی
تداوم شب قدر

از امیرالمۆمنین علیه السّلام روایت شده كه به ابن عباس فرمود: همانا شب‏ قدر در هر سالى هست، و در آن شب كار همه سال فرود آید، و براى آن كار پس از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) سرپرستانى هست، ابن عباس عرض كرد: آن سرپرستان كیانند؟ فرمود: من و یازده تن فرزندانم كه از صلب منند امامانى هستند كه فرشتگان با آنان حدیث كنند. [6]

امام على علیه السلام غالبا می فرمود كه: هر گاه تیمى و عدوى (ابوبكر و عمر) خدمت پیغمبر صلّى اللَّه علیه و آله بودند و آن حضرت سوره «انا انزلناه» را با خشوع و گریه تلاوت می فرمود، می گفتند: چقدر در این سوره دلت می سوزد، پیغمبر صلّى اللَّه علیه و آله می فرمود: براى آنچه چشمم (فرشتگان را در شب‏ قدر) دیده و دلم (بیان هر امر محكم را در آن شب) فهمیده و نیز براى آنچه دل این شخص (على علیه السلام) پس از من در می یابد. آنها می گفتند: مگر شما چه دیده‏ئى و او چه می بیند؟ حضرت براى آنها روى خاک می نوشت‏ تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ فِیها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ سپس مى‏فرمود: پس از اینكه خداى عز و جل فرماید «هر امرى» دیگر چیزى باقى می ماند؟ می گفتند: نه، می فرمود: می دانید آنكه هر امرى بر او نازل مى‏شود كیست؟ می گفتند: تو هستى اى رسول خدا، می فرمود: آرى، اما شب‏ قدر بعد از من هم می باشد؟ می گفتند: آرى، می فرمود: در شبهاى قدر پس از من هم آن امر نازل مى‏شود؟ می گفتند: آرى.

به امیرالمۆمنین علیه السلام گفتند: ما را از شب قدر آگاه کن. فرمود: خالی از این نیستم که آن را بدانم و از شما پنهان کنم. شک ندارم که خداوند به خاطر کمک کردن و مهلت دادن به شما آن را از شما می پوشاند؛ چون اگر آن را به شما اعلام می کرد، در همان شب، عمل می کردید و در غیر آن شب عبادت را ترک می کردید، و امید دارم که اگر خدا بخواهد شب قدر را به خطا نگیرید

می فرمود: به چه كسى نازل مى‏شود؟ مى‏گفتند: نمی دانیم، پیغمبر دست بر سر من می گذاشت و می فرمود: اگر نمى‏دانید، بدانید، آن شخص پس از من این مرد است، سپس آن دو نفر شب قدر را بعد از رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله می شناختند، بواسطه هراس سختى كه در دل آنها مى‏افتاد.[7]

 

شب قدر شب اهل بیت علیهم السلام

امام جواد از پدرش از پدران بزرگوارشان از امیرالمۆمنین صلوات اللَّه علیهم اجمعین روایت كند كه گفت: از رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم شنیدم كه به اصحابشان مى‏فرمود: به شب‏ قدر ایمان بیاورید كه آن شب براى علیّ‏ بن أبى طالب و فرزندان یازده‏گانه پس از اوست.[8]

 

احیاء شب قدر

امام علی علیه السلام: پیامبر خدا در دهه آخر ماه رمضان بستر خود را جمع می کرد و کمرش را می بست و شب بیست و سوم خانواده خود را بیدار می کرد و در آن شب به صورت خفتگان آب می پاشید.[9]

 

پی نوشت ها :‌

1.الكافی، ج‏1، ص 533    

2.الإنصاف فى النص على الأئمة ع با ترجمه رسولى،ص 195    

3.ابن بابویه، معانی الأخبار / ترجمه محمدى، ج‏2 ؛ ص250، دار الكتب الإسلامیة - تهران، چاپ: دوم، 1377ش.

4.مجلسى، بحار الأنوار، ج‏94، ص5، دار إحیاء التراث العربی - بیروت، چاپ: دوم، 1403 ق.

5.مراقبات ماه رمضان، ری شهری، ترجمه محدثی،ص 373، دارالحدیث قم،چاپ پنجم 1385

6.ارشاد، شیخ مفید-ترجمه رسولى محلاتى، ج‏2، ص327    

7.كلینى، أصول الكافی / ترجمه مصطفوى، ج‏1 ؛ ص363و 364،كتاب فروشى علمیه اسلامیه - تهران، چاپ: اول، 1369 ش.

8.ابن بابویه، كمال الدین / ترجمه پهلوان، ج‏1 ؛ ص525، دار الحدیث ؛ قم، چاپ: اول، 1380 ش.

9.مراقبات ماه رمضان، ری شهری، ص 417


چهل حدیث از امام حسن مجتبی علیه السلام


امام حسن مجتبی (ع)

1- از حضرت امام حسن علیه السلام پرسیده شد که بردباری یعنی چه؟ فرمودند: بردباری عبارت از فرو بردن خشم و اختیار خودداشتن است. (تحف العقول، ص 227)

2- از حضرت پرسیده شده بزرگواری چیست؟ فرمودند: احسان به قبیله و تبار و تحمل خسارت و جرم آنها. (تحف العقول، ص 227)

3-از امام علیه السلام پرسیده شد که جوانمردی یعنی چه؟ فرمودند:جوانمردی عبارت است از حراست دین، و عزت نفس، و بانرمش برخورد نمودن و بررسی عملکرد خویش، و پرداخت حقوق و دوستی نمودن با مردم. (تحف العقول، ص 227)

4- از امام حسن علیه السلام معنای کرامت و بزرگ منشی را پرسیدند؟فرمودند: بخشش پیش از خواهش و اطعام در هنگام قحطی.

5- امام علیه السلام فرمودند: «ای بندگان خدا» بدانید که خداوند شما رابیهوده نیافریده است، و بحال خود رها ننموده، مدت عمرتان را نوشته، و روزی شما را بینتان قسمت کرده تا هر خردمندی قدر و ارزش خود را بداند و بفهمد جز آنچه مقدر شده هرگز به او نمی رسد. (تحف العقول، ص 234)

6- امام مجتبی علیه السلام فرموده است: به تحقیق خداوند روزی شما رابر عهده گرفته است، و شما را برای بندگی فراغت بخشیده و به شکرگزاری تشویق نموده است و نماز را بر شما واجب فرموده و به پرهیزکاری توصیه فرموده است. (تحف العقول، ص 234)

امام حسن علیه السلام فرمود: چنان برای دنیایت تلاش کن که گویاهمیشه زنده ای، و چنان برای آخرتت تلاش کن که گوئی فردامرگت فرا می رسد
7- امام مجتبی علیه السلام فرموده است: پرهیزکاری در بازگشت «به سوی خدا» و سررشته هر حکمت، و شرافت هر کار است، وهر کس از پرهیزکاران به کامیابی رسید به وسیله تقوا بوده است. (تحف العقول، ص 234)

8- امام مجتبی علیه السلام فرمود: هیچ قومی مشورت نکرد مگر اینکه به ترقی و تکامل راه یافت. (تحف العقول، ص 236)

9- امام حسن علیه السلام: در تفسیر آیه شریفه «وقفوهم انهم مسئولون » فرموده اند: به تحقیق «روز قیامت » هیچ بنده ای قدم از قدم برنمی دارد مگر اینکه نسبت به چهار چیز مورد بازجوئی و پرسش قرار می گیرد:

1- از جوانی اش که در چه راهی مصرف نموده.

2- و از عمرش که در چه کاری آنرا بکار گرفته.

3- و از ثروتش که چگونه جمع و در چه راهی مصرف نموده.

4- و از دوستی ما اهلبیت و خاندان پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم. (بحار، ج 44، ص 13-12)

10- جدم رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم فرمودند: اگر از بنی امیه «در روی زمین احدی نماند جز پیرزن فرتوت و ناتوانی، همان دین خدا را به مسیر نادرستی خواهد کشاند. (بحار، ج 44، ص 43)

11- امام حسن علیه السلام فرمود: چنان برای دنیایت تلاش کن که گویاهمیشه زنده ای، و چنان برای آخرتت تلاش کن که گوئی فردامرگت فرا می رسد.

(الحیاة، ج 4، ص 62)

12- راوی می گوید: امام حسن علیه السلام زمانی که نماز را برپا می داشتندزیباترین لباس را می پوشیدند، به حضرت عرض شد، ای پسررسول خدا چرا به هنگام نماز اینگونه لباس می پوشی؟حضرت فرمودند: به تحقیق خدا زیبا است و زیبائی را دوست می دارد. پس خود را برای پروردگارم می آرایم، چنانچه می فرماید: «به هنگام نماز و حضور در مساجد لباس زیبای خود را بپوشید» پس دوست دارم که بهترین لباسم را بپوشم. (الحیاة، ج 5، ص 66)

امام حسن مجتبی (ع)

13- امام حسن علیه السلام فرمود: زیرکترین زیرکها فرد با تقوا است احمق ترین احمقها شخص فاجر و فاسق است. (الحیاة ج 1، ص 203)

14- امام فرمودند: جایگاههای دانش و چراغهای درخشان هدایت باشید زیرا روشنی روز بعضی از بعضی دیگرش بیشتر است. (کافی، ج 1، ص 301)

15- امام حسن علیه السلام فرموده است: از میان شیعیان ما علمائی بپامی خیزند که ایستادگی افراد ضعیف از دوستان ما و آنها که ولایت ما را پذیرا شده اند به واسطه آنها است و از تاجی که برسر دارند نور می درخشد. (محجة البیضاء، ج 1، ص 33)

16- امام حسن علیه السلام زمانی که وضویش پایان می پذیرفت رنگ مبارکش تغییر می نمود. در این باره از حضرت پرسیده شده «چرا رنگ شما تغییر می نماید؟» فرمودند: کسی که می خواهدوارد بارگاه «خداوند متعال » گردد سزاوار است رنگش تغییرنماید.

17- مردی از حضرت موعظه خواست، حضرت فرمودند: آماده سفر آخرت شو و زاد وتوشه آنرا پیش از رسیدن مرگ فراهم نما. (منتهی الآمال، ج 1، ص 436)

18- امام حسن علیه السلام فرمود: هان ای مردم، به تحقیق کسی که برای خدا پند دهد و سخن خدا را راهنمای خود قرار دهد به راهی پایدار رهنمون شود و خداوند او را به رشد موفق سازد. (تحف العقول،ص 227)

19- امام حسن علیه السلام فرمود: بین حق و باطل به اندازه چهار انگشت فاصله است، آنچه با چشم ببینی حق است و چه بسا که باطل زیادی را با گوش بشنوی. (از هر معصوم چهل حدیث، ص 105)

20- از حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام پرسیده شد زهد چیست؟فرمودند: میل به پرهیزگاری و بی میلی نسبت به دنیا. بازپرسیده شد که حلم چیست؟ فرمودند: خشم را فرو بردن ومالک خود شدن. باز پرسیده شد که سداد چیست؟ فرمودند: بدی را به وسیله خوبی برطرف نمودن. (از هر معصوم چهل حدیث، ص 106)

21- امام حسن علیه السلام به یکی از فرزندانشان فرمودند: ای پسرم بااحدی برادری مکن تا آنکه بدانی کجاها می رود و از کجاهامی آید، و چون از حالش خوب آگاه شدی و رفتارش راپسندیدی با او برادری کن. به شرط اینکه رفتارت براساس چشم پوشی از لغزش و همراهی در سختی باشد. (از هر معصوم چهل حدیث، ص 108- تحف العقول، ص 236)

22- امام حسن علیه السلام فرمودند: همانا بیناترین چشم ها آن است که درطریق خیر نفوذ کند، و شنواترین گوش ها آنست که پذیرنده ترباشد و سالم ترین دلها آن است که از شبهه پاک باشد. (از هر معصوم چهل حدیث، ص 111)

23- امام حسن علیه السلام فرمودند: خردمند کسی است که وقتی از او پندخواستند خیانت نکند. (تحف العقول،مترجم،ص 239)

امام حسن علیه السلام فرمود:

دانشت را به مردم بیاموز، و خود نیزدانش دیگران را فراگیر

24- امام حسن علیه السلام فرمودند: هر گاه یکی از شما برادر خود راملاقات کند، باید که جایگاه نور از پیشانی او را ببوسد. (تحف العقول،مترجم، ص 239)

25- امام حسن علیه السلام فرمود: نابودی مردم در سه چیز است:

1- بزرگ نمائی 2- افزون خواهی بسیار 3- حسد و رشک بردن.

بزرگ نمائی که به وسیله آن دین نابود می گردد و به واسطه آن شیطان ملعون رانده درگاه خدا شد و حرص که به خاطر آن آدم از بهشت خارج شد، و رشک که سررشته همه بدی است و به واسطه آن قابیل هابیل را کشت. (از هر معصوم چهل حدیث، ص 113)

26- امام حسن علیه السلام فرمود: شما را به پرهیزگاری و ترس از خدا وادامه تفکر و اندیشه سفارش می کنم زیرا تفکر و اندیشه سرچشمه همه خوبیها است.(از هر معصوم چهل حدیث، ص 114)

27- امام حسن علیه السلام فرمود: شستن دستها پیش از غذا فقر رامی زداید و بعد از آن اندوه را برطرف می سازد. (از هر معصوم چهل حدیث، ص 114)

28- امام حسن مجتبی علیه السلام فرمود: چنان با مردم رفتار نما که دوست داری باتورفتارکنند. (از هر معصوم چهل حدیث، ص 114)

29- کسی که عقل ندارد ادب ندارد، و کسی که همت نداردجوانمردی ندارد و کسی که حیا ندارد دین ندارد. (از هر معصوم چهل حدیث، ص 115)

30- امام حسن علیه السلام فرمود: دانشت را به مردم بیاموز، و خود نیزدانش دیگران را فراگیر. (چهل حدیث از هر معصوم، ص 116)

31- امام حسن مجتبی علیه السلام فرمود: هیچ بی نیازی برتر از عقل نیست و هیچ نیازمندی هم مثل نادانی نیست و هیچ وحشتی بدتر ازخودپسندی نیست، وهیچ عیشی لذت بخشترازاخلاق نیکونیست. (از هر معصوم چهل حدیث، ص 116)

امام حسن مجتبی (ع)

32- امام حسن علیه السلام فرمود: علم را با نوشتن مهار کنید.

33- امام حسن علیه السلام فرمود:هرکس قبل ازسلام سخن گفت جوابش ندهید. (چهل حدیث از هر معصوم، ص 117)

34- دانش را فراگیرید و اگر توان حفظش را ندارید بنویسید و درخانه هایتان نگهداری نمائید. (از هر معصوم چهل حدیث، ص 118)

35- امام حسن علیه السلام فرمود: آغاز نمودن به بذل و بخشش پیش ازدرخواست و تقاضا، از بزرگترین شرافت و بزرگی است.(از هر معصوم چهل حدیث، ص 117)

36- امام حسن علیه السلام فرمود: کسی که خدا را بندگی نماید، خداوند هم همه چیز را فرمانبردار او گرداند. (از هر معصوم چهل حدیث، ص 118)

37- امام حسن علیه السلام فرمود: کسی که در دلش جز خوشنودی خداخطورنکند، چون دعاکندمن ضامنم که دعایش مستجاب گردد.(از هر معصوم چهل حدیث، ص 118)

38- از حضرت امام مجتبی علیه السلام پرسیده شد نیرومندی چیست؟فرمودند: دفاع از پناهنده، و پایداری در نبرد، و ایستادگی هنگام سختی.(تحف العقول، ص 227)

39- ازحضرت پرسیده شدفقر چیست؟ فرمودند: آزمندی به هر چیزی. (تحف العقول، ص 228)

40- از امام مجتبی معنای غنا پرسیده شد، فرمود: خوشنود بودن انسان به مقداری که خدا روزی او نموده هر چند کم باشد. (تحف العقول، ص 228)

به مناسبت ولادت امام حسن مجتبي عليه السلام


 

به مناسبت ولادت امام حسن مجتبی

 

 

به مناسبت ولادت امام حسن مجتبی

سيره و سيماي امام حسن مجتبي عليه السلام


«انا اعطيناک الکوثر فصل لربک و انحر. ان شانئک هو الابتر»

نخستين مظهر و نشانه‏ي کوثر که بر دامان پاک فاطمه‏ي اطهر (سلام الله عليها) پا به عرصه‏ي گيتي نهاد امام حسن عليه السلام بود. نشانه‏اي از تجلي مقدس‏ترين پديده‏اي که از خجسته‏ ترين پيوند برين انساني، نصيب حضرت محمد صلي الله عليه و آله، علي مرتضي عليه السلام و فاطمه زهرا (سلام الله عليها) گرديد.

 

همان لؤلؤي که از برزخ دو اقيانوس نبوت و امامت‏ به ظهور پيوست ومعجزه‏ ي بزرگ «مرج البحرين يلتقيان، بينهما برزخ لا يبغيان، يخرج منهما اللؤلوء والمرجان‏» . (1) را تجسم بخشيد و کلام خدا در کلمه ‏ي وجود چنين ظاهر شد. از نيايي الهام گير و پدري پيشوا، وارثي برخاکيان و جلوه ‏اي برافلاکيان پديد آمد با وراثتي ابراهيمي، مقصدي محمدي، منهجي علوي، زهره‏اي زهرايي که عصاي فرعون کوب موسي را در دست صلح آفرين عيسوي داشت و تنديس زنده‏ ي اخلاق قرآن بود و رايت جاودانگي اسلامي را در زندگي توام با مجاهده و شکيبايي تضمين کرد و بقاع امن و ايمان را به ابديت در بقيع شهادت بر افراشت و مکتبش از خاک گرم مدينه به همه سوي جهان جه ت‏يافت و با همه‏ ي مظلوميتش در برابر سياهي و تباهي جبهه گرفت و به حقيقت اصالت ‏بخشيد و مشعلدار گمراهان و زعيم ره يافتگان گرديد.

 

امام حسن عليه السلام در بقيع بي بقعه; در جوار جده‏ي پدريش فاطمه بنت اسد، برادر زاده نازنينش امام سجاد عليه السلام و مضجع امام باقر و امام صادق عليهما السلام آرميده است. (2)

امام حسن عليه السلام دوبار تمام ثروت خود را در راه خدا خرج کرد و سه بار دارايي‏اش را به دو نصف کرده، نيمي را براي خود گذاشت و نصف ديگر را در راه خدا انفاق کرد.

 

تولد و کودکي امام حسن عليه السلام

فرزند گرامي رسول الله و نخستين نوه‏ ي او در مقدس‏ترين ماه‏هاي سال قمري يعني پانزدهم (3) رمضان سال سوم هجرت چشم به جهان گشود.

امام حسن مجتبي عليه السلام در دامان حضرت زهرا (سلام الله عليها) بزرگ شد. امام حسن عليه السلام از همان دوران کودکي از نبوغ سرشاري برخوردار بود وي با حافظه‏ ي نيرومندش، آياتي را که بر پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله نازل مي‏شد، مي‏شنيد و همه را حفظ مي‏کرد و وقتي به خانه مي‏رفت‏ براي مادرش مي‏خواند و حضرت فاطمه (سلام الله عليها) آن آيات و سخنان رسول الله صلي الله عليه و آله را براي حضرت علي عليه السلام نقل مي‏کرد و علي عليه السلام به شگفتي مي‏پرسيد: اين آيات را چگونه شنيده است؟ و زهراي مرضيه مي‏فرمود: از حسن عليه السلام شنيده‏ام. (4)

 

به داستاني در اين مورد توجه کنيد:

«روزي علي عليه السلام پنهان از ديدگان فرزندش به انتظار نشست، تا ببيند فرزندش چگونه آيات را بر مادرش تلاوت مي‏کند.

امام حسن عليه السلام به خانه آمد و خواست آيات قرآن را براي مادرش بخواند; ولي زبانش به لکنت افتاد و از گفتار باز ماند و چون مادرش علت را پرسيد، گفت: مادر جان! گويا شخصيت ‏بزرگي در اين خانه است که شکوه وجودش، مرا از سخن گفتن باز مي‏دارد» . (5)

 

درس اخلاق

از امام امام حسن عليه السلام خواستند که سخني و مطلبي درباره‏ي اخلاق نيکوي پيامبر صلي الله عليه و آله بگويد. او فرمود:

هر کس نيازي به حضور پيامبر صلي الله عليه و آله مي‏برد حاجتش رد نمي‏شد و هرچه در توان داشت‏براي رفع نياز مردم به کار مي‏برد و شنيدم پيغمبر صلي الله عليه و آله فرمود: هر کس نماز صبح را بگذارد، آن نماز بين او و آتش دوزخ ديواري ايجاد مي‏کند. (6)

 

امام حسن عليه السلام از منظر رسول الله صلي الله عليه و آله

حضرت ختمي مرتبت صلي الله عليه و آله فضايل و امتيازات فرزندش امام حسن مجتبي عليه السلام را بين مسلمانان تبليغ مي‏کرد و از ارتباط او با مقام نبوت و علاقه‏ ي حقيقي که به وي داشت همه‏ جا سخن مي‏گفت.

آنچه از زبان پيامبر صلي الله عليه و آله در مورد حضرت مجتبي عليه السلام بيان شده است چنين است:

«هر کس مي‏خواهد آقاي جوانان بهشت را ببيند به حسن عليه السلام نگاه کند» . (7)

«حسن گل خوشبويي است که من از دنيا برگرفته‏ام‏». (8)

 

روزي پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله به منبر رفت و امام حسن عليه السلام را در کنارش نشانيد و نگاهي به مردم کرد و نظري به امام حسن عليه السلام انداخت و فرمود: «اين فرزند من است و خداوند اراده کرده که به برکت و جود او بين مسلمانان صلح را برقرار سازد» . (9)

 

يکي از ياران رسول الله صلي الله عليه و آله مي‏گويد: پيغمبر صلي الله عليه و آله را ديدم که امام حسن عليه السلام را بر دوش مي‏کشيد و مي‏فرمود: «خدايا من حسن را دوست دارم، تو هم دوستش بدار» . (10)

 

هر کس مي‏خواهد آقاي جوانان بهشت را ببيند به حسن عليه السلام نگاه کند.روزي پيامبر معظم اسلام صلي الله عليه و آله امام حسين عليه السلام را بر دوش گرفته بود، مردي گفت: اي پسر بر مرکب خوبي سوار شده‏اي. پيامبر فرمود: «او هم سوار خوبي است‏» . (11)

شبي پيغمبر خدا صلي الله عليه و آله نماز عشاء مي‏خواند و سجده‏اي طولاني به جا آورد. پس از پايان نماز، دليل را از حضرتش پرسيدند، فرمود: پسرم حسن، بر پشتم نشسته بود و ناراحت‏بودم که پياده‏اش کنم. (12)

 

انس بن مالک نقل مي‏کند که: رسول الله صلي الله عليه و آله درباره‏ي امام حسن عليه السلام به من فرمود:

اي انس! حسن فرزند و ميوه‏ي دل من است، اگر کسي او را اذيت کند، مرا اذيت کرده و هر کس مرا بيازارد، خدا را اذيت کرده است. (13)


زينب دختر ابو رافع مي‏گويد: حضرت زهرا (سلام الله عليها) در هنگام بيماري رسول الله صلي الله عليه و آله هر دو فرزندش را نزد پيامبر صلي الله عليه و آله آورد و فرمود: اينان فرزندان شما هستند. اکنون ارثي به آنان بدهيد. حضرت فرمود:

«شرف و مجد و سيادتم را به حسن عليه السلام دادم و شجاعت وجود خويش را به حسين عليه السلام بخشيدم‏» . (14)


اسوه‏ ي بزرگواري

امام حسن عليه السلام در طول زندگي پر برکتش همواره در راه هدايت و ارشاد مردم گام بر مي‏داشت و شيوه‏ ي برخوردش با عموم مردم - حتي دشمنان - چنان جالب و زيبا بود که همه را به خود جذب مي‏کرد.

 

مورخين نوشته ‏اند «روزي امام مجتبي عليه السلام سواره از راهي مي‏گذشت. مردي شامي بر سر راه آن حضرت آمد و ناسزا گفت. وقتي که فحش‏هايش تمام شد، امام عليه السلام رو به او کرده و سلامش کرد! آنگاه خنديد و گفت: اي مرد! فکر مي‏کنم در اين جا غريب هستي... اگر از ما چيزي بخواهي، به تو عطا خواهيم کرد. اگر گرسنه‏ اي سيرت مي‏کنيم، اگر برهنه‏ اي مي‏پوشانيمت، اگر نيازي داري، بي ‏نيازت مي‏کنيم، اگر از جايي رانده شده‏ اي پناهت مي‏دهيم، اگر حاجتي خواسته باشي برآورده مي‏کنيم، هم ‏اينک بيا و مهمان ما باش. تا وقتي که اين‏جا هستي مهمان مايي...

 

مرد شامي که اين همه دل‏جويي و محبت را از امام مشاهده کرد به گريه افتاد و گفت:

«شهادت مي‏دهم که تو خليفه‏ ي خدا روي زمين هستي و خداوند بهتر مي‏داند که مقام خلافت و رسالت را در کجا قرار دهد. من پيش از اين، دشمني تو و پدرت را به سختي در دل داشتم. اما اکنون تو را محبوب ترين خلق خدا مي‏دانم.


آن مرد، از آن پس، از دوستان و پيروان امام عليه السلام به شمار آمد و تا هنگامي که در مدينه بود، همچنان مهمان آن بزرگوار بود. (15)

 

امام حسن عليه السلام اسوه‏ ي ايثارگري

يکي ديگر از صفات برجسته‏ ي امام حسن عليه السلام انفاق و بخشش بي سابقه‏ ي اوست.تاريخ نگاران نوشته‏اند: امام حسن عليه السلام دوبار تمام ثروت خود را در راه خدا خرج کرد و سه بار دارايي‏اش را به دو نصف کرده، نيمي را براي خود گذاشت و نصف ديگر را در راه خدا انفاق کرد. (16)

 

 

به مناسبت ولادت امام حسن مجتبی

ولادت امام حسن مجتبی مبارك باد

 

امام حسن عليه السلام ملجاء درماندگان، آرام بخش دل‏هاي دردمندان و اميد تهيدستان بود، هيچ گاه نشد که فقيري به حضور آن بزرگوار برسد و دست‏خالي برگردد. در همين مورد نقل کرده ‏اند: مردي به حضور امام حسن عليه السلام آمد و اظهار فقر و حاجت کرد. امام حسن عليه السلام دستور داد تا پنجاه هزار درهم، به اضافه‏ ي پانصد دينار به او بدهند. مرد سائل حمالي را صدا زد که پول‏هايش را برايش ببرد. امام مجتبي عليه السلام پوستين خود را هم به آن مرد داد و فرمود: اين را هم به جاي کرايه به آن مرد بده. (17)

 

امام حسن مجتبي عليه السلام بعد از پدر

پس از آن که حضرت علي عليه السلام در محراب عبادت خون خويش را به پاي درخت توحيد نثار کرد امام حسن عليه السلام غمگين در سوگ اسوه ‏ي صبر و بردباري، برفراز منبر رفت و بعد از حمد و سپاس خداوند در فرازي از سخنانش فرمود:

 

... لقد قبض في هذه الليلة رجل لم يسبقه الاولون بعمل ولا يدرکه الاخرون بعمل... (18)

«شب گذشته مردي از اين جهان در گذشت که هيچ يک از پيشينيان - در انجام وظيفه و اعمال شايسته بر او سبقت نگرفتند و از آيندگان نيز کسي را ياراي پا به پايي او نيست...

 

و سپس فرمود: علي عليه السلام در شبي رخت از جهان بست که در آن شب عيساي مسيح به آسمان عروج کرد، يوشع بن نون جانشين موساي پيامبر نيز در آن شب درگذشت.

پدرم در حالتي دنيا را ترک کرد که هيچ سيم و زر و اندوخته‏اي نداشت. مگر تنها هفتصد درهم که از هداياي مردم به جا مانده بود که قصد داشت‏با آن خدمتکاري بگيرد.

 

در اينجا، امام گريست و مردم نيز همصدا با حضرت مجتبي عليه السلام گريستند.

سپس ادامه داد: من پسر بشيرم، من پسر نذيرم، من از خانواده‏اي هستم که خداوند دوستي آنان را در کتاب خويش (قرآن) واجب کرده است آن جا که مي‏فرمايد:

 

«قل لا اسئلکم عليه اجرا الا المودة في القربي ومن يقترف حسنة نزد له فيها حسنا..» . (19)

بگو من هيچ پاداشي از شما بر رسالتم در خواست نمي‏کنم جز دوست داشتن نزديکانم [ اهل بيتم] ; و هر کس کار نيکي انجام دهد، بر نيکي‏اش مي‏افزاييم‏» .

 

بر اين اساس دوستي ما - خاندان - همان حسنه و خوبي است که خداوند بدان اشاره کرده است.

سپس بر جاي خود نشست.

در اين هنگام «عبدالله بن عباس‏» برخاست و به مردم گفت: اين فرزند پيامبر شما و جانشين امام علي عليه السلام است، اکنون او رهبر و امام شماست. بياييد و با او بيعت نماييد!

مردم گروه گروه به سوي حضرت مجتبي عليه السلام روي آوردند و بيعت کردند. سپس امام عليه السلام خطبه‏اي بيان فرمود که در آن بر لزوم اطاعت از خدا و پيامبر و اولي الامر تاکيد شده بود و مردم را از پيروي شيطان برحذر داشت و اهميت ايمان و عمل خير را يادآور گرديد (20) .

 

امام حسن عليه السلام در سال چهلم هجرت و در سن 37 سالگي با مردم بيعت کرد و با آن‏ها شرط کرد که: با هر که من صلح کنم شما هم صلح کنيد، با هر که من جنگ کنم شما هم جنگ کنيد و آن‏ها قبول کردند (21).

 

در ضمن امام عليه السلام نامه‏ اي به معاويه نوشت و او را دعوت به بيعت کرد و متذکر شد که اگر در امر اداره‏ ي جامعه اخلال کند و جاسوس بگمارد با قاطعيت‏ برخورد خواهد کرد و در مورد دستگيري و اعدام دو جاسوس وي به او هشدار داد (22) .

 

معاويه در پاسخ امام نوشت:

... من از تو سابقه بيشتري دارم، پس بهتر آن که تو پيرو من باشي. من نيز قول مي‏دهم که خلافت مسلمانان، پس از من با تو باشد و هر چه بيت‏المال عراق است در اختيار تو خواهم گذارد... (23) و چنين بود که معاويه از پذيرش حق امتناع ورزيد و نه تنها از بيعت‏با امام حسن عليه السلام خودداري کرد، بلکه عملا به طرح توطئه عليه حضرت پرداخت و با خدعه و فريب و تطميع، افرادي را برانگيخت تا نسبت‏به قتل امام عليه السلام اقدام نمايند و سرانجام اين امام مظلوم در بيت‏خودش به دست همسرش «جعده‏» زهر خورانده شد و به جاي اين که نوشي براي مولي باشد نيشي شد که جگر امام مجتبي عليه السلام را پاره کرد.

 

امام عليه السلام با دسيسه معاويه مسموم گرديد... (24) و پس از چهل روز در روز بيست و هشتم ماه صفر سال پنجاهم هجري به شهادت رسيد و در قبرستان بقيع به خاک سپرده شد. چونان خورشيدي در دل زمين (25).

 

پي نوشت :

1) الرحمن، 19، 20 و 22.

2) با استفاده از مقدمه‏ي مترجم کتاب زندگاني امام حسن عليه السلام تاليف باقر شريف القرشي.

3) تاريخ خلفاء، ص 73، سيوطي - دائرة المعارف بستاني واژه‏ي حسن.

4) ترجمه‏ي زندگاني امام حسن، ص‏59، باقر شريف القرشي.

5) همان، ص‏60.

6) اسد الغابه، ج‏2 ص‏185.

7) البداية والنهاية، ج‏8 .

8) الاستيعاب، ج‏2.

9) مسند احمد حنبل، ج‏5 ص‏44.

10) البداية والنهاية، ج‏8.

11) صواعق المحرقة، ص‏280- حلية اولياء، ص‏226.

12) الاصابه، ج‏2.

13) کنز العمال، ج‏6 ص‏222، متقي هندي.

14) ترجمه‏ي اعلام الوري ص‏304، طبرسي.

15) ستارگان درخشان، ص‏42، محمد جواد نجفي.

16) تاريخ يعقوبي، ج‏2 ص‏215- اسد الغابه، ج‏2 ص‏13، تذکره سبط بن جوزي، ص‏196.

17) ستارگان درخشان، ص‏46.

18) ارشاد مفيد، ص‏348- جلاء العيون مجلسي، ص‏378، تهران، انتشارات اسلامي، چاپ 1353.

19) شوري / 23.

20) زندگاني چهارده معصوم عليه السلام، ص‏543، عماد زاده .

21) جلاء العيون، ص‏378 .

22) ارشاد مفيد، ص‏350 .

23) نهج البلاغه، شرح ابن ابي الحديد، ج‏16، ص‏35 .

24) پيشواي دوم، ص‏28 .

25) آفتابي در هزاران آيينه، ص‏119، جواد نعيمي.

نويسنده: سيد عباس رفيعي پور

تصاویری از مقبره ها و یادگارهای پيامبران


آثار بر جاى مانده از قوم ثمود













مقبره حضرت ايوب




مقبره حضرت داوود





مرقد حضرت ابراهيم




محل ولادت حضرت ابراهيم




دستخط منسوب به ادريس نبى





غارى که حضرت موسى در آن پناه گرفت





مقبره حضرت هارون







مقبره حضرت هود





مقبره حضرت لوط




مقام حضرت ابراهيم








عصاى حضرت موسى




مقبره حضرت نوح




کشتى حضرت نوح




قطعه اى باقى مانده از کشتى حضرت نوح




مقبره حضرت عمران




مقبره ساره همسر حضرت ابراهيم




مقبره حضرت شيث




مقبره حضرت سليمان




مقبره حضرت يعقوب




مقبره حضرت يحيى




مقبره حضرت يونس




عمامه منسوب به حضرت يوسف




مقبره حضرت زکريا




چهل حدیث روزه داری



1-پایه‏هاى اسلام

قال الباقر علیه السلام:

«بنى الاسلام على خمسة اشیاء، على الصلوة و الزکاة و الحج و الصوم و الولایه.» ؛

امام باقر علیه السلام فرمود:

اسلام بر پنج چیز استوار است، برنماز و زکات حج و روزه و ولایت (رهبرى اسلامى) .(فروع کافى، ج 4 ص 62، ح 1)

2-فلسفه روزه

قال الصادق علیه السلام:

انما فرض الله الصیام لیستوى به الغنى و الفقیر.

امام صادق علیه السلام فرمود:

خداوند روزه را واجب کرده تا بدین وسیله دارا و ندار (غنى و فقیر) مساوى گردند.

(من لا یحضره الفقیه، ج 2 ص 43، ح 1)

3-روزه آزمون اخلاص

قال امیرالمومنین علیه السلام:

«فرض الله ... الصیام ابتلاء لاخلاص الخلق» ؛‏امام على علیه السلام فرمود: خداوند روزه را واجب کرد تا به وسیله آن اخلاص خلق را بیازماید.

(نهج البلاغه، حکمت 252 )

4-روزه یاد آور قیامت

قال الرضا علیه السلام:

انما امروا بالصوم لکى یعرفوا الم الجوع و العطش فیستدلوا على فقر الاخر.

امام رضا علیه السلام فرمود:

مردم به انجام روزه امر شده‏اند تا درد گرسنگى و تشنگى را بفهمند و به واسطه آن فقر و بیچارگى آخرت را بیابند.

(وسائل الشیعه، ج 4 ص 4 ح 5 علل الشرایع، ص 10 )

امام صادق (علیه السلام) فرمود: تکمیل روزه به پرداخت زکات یعنى فطره است، همچنان که صلوات بر پیامبر (صلى الله علیه و آله) کمال نماز است

5-روزه زکات بدن

قال رسول الله صلى الله علیه و آله لکل شیئى زکاة و زکاة الابدان الصیام.

رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:

براى هر چیزى زکاتى است و زکات بدنها روزه است.

(الکافى، ج 4، ص 62، ح 3 )

6-روزه سپر آتش

قال رسول الله صلى الله علیه و آله:

الصوم جنة من النار.

رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:

روزه سپر آتش (جهنم) است. «یعنى بواسطه روزه گرفتن انسان از آتش جهنم در امان خواهد بود.»

(الکافى، ج 4 ص 162)

روزه

7-اهمیت روزه

الصوم فى الحر جهاد.

رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: روزه گرفتن در گرما، جهاد است.

(بحار الانوار، ج 96، ص 257 )

8-روزه نفس

قال امیرالمومنین علیه السلام

«صوم النفس عن لذات الدنیا انفع الصیام.»

؛ امیرالمومنان على علیه السلام فرمود: روزه نفس از لذتهاى دنیوى سودمندترین روزه‏هاست.

غرر الحکم، ج 1 ص 416 ح 64

9-روزه واقعى

قال امیرالمۆمنین علیه السلام

«الصیام اجتناب المحارم کما یمتنع الرجل من الطعام و الشراب.»

امام على علیه السلام فرمود: روزه پرهیز از حرامها است همچنانکه شخص از خوردنى و نوشیدنى پرهیز مى‏کند.

(بحار ج 93 ص 249 )

امام رضا علیه السلام فرمود: مردم به انجام روزه امر شده‏اند تا درد گرسنگى و تشنگى را بفهمند و به واسطه آن فقر و بیچارگى آخرت را بیابند

10-برترین روزه

قال امیرالمومنین علیه السلام

«صوم القلب خیر من صیام اللسان و صوم اللسان خیر من صیام البطن.»

امام على علیه السلام فرمود: روزه قلب بهتر از روزه زبان است و روزه زبان بهتر از روزه شکم است.

(غرر الحکم، ج 1، ص 417، ح 80 )

11-روزه چشم و گوش

قال الصادق علیه السلام

«اذا صمت فلیصم سمعک و بصرک و شعرک و جلدک.»

امام صادق علیه السلام فرمود: آنگاه که روزه مى‏گیرى باید چشم و گوش و مو و پوست تو هم روزه‏دار باشند.«یعنى از گناهان پرهیز کند

(الکافى ج 4 ص 87، ح 1)

12- روزه اعضا و جوارح

عن فاطمه الزهرا سلام الله علیها

«ما یصنع الصائم بصیامه اذا لم یصن لسانه و سمعه و بصره و جوارحه.»

حضرت زهرا علیها السلام فرمود: روزه‏دارى که زبان و گوش و چشم و جوارح خود را حفظ نکرده روزه‏اش به چه کارش خواهد آمد.

(بحار، ج 93 ص 295 )

روزه

13-روزه ناقص

قال الباقر علیه السلام :

«لا صیام لمن عصى الامام و لا صیام لعبد ابق حتى یرجع و لا صیام لامراة ناشزة حتى تتوب و لاصیام لولد عاق حتى یبر. »

امام باقر علیه السلام فرمود:

روزه این افراد کامل نیست:

1 - کسى که امام (رهبر) را نافرمانى کند.

2 - بنده فرارى تا زمانى که برگردد.

3 - زنى که اطاعت‏شوهر نکرده تا اینکه توبه کند.

4 - فرزندى که نافرمان شده تا اینکه فرمانبردار شود.

(بحار الانوار ج 93، ص 295.)

14-روزه بى ارزش

قال امیرالمومنین علیه السلام

«کم من صائم لیس له من صیامه الا الجوع و الظما و کم من قائم لیس له من قیامه الا السهر و العناء.»

امام على علیه السلام فرمود:

چه بسا روزه‏دارى که از روزه‏اش جز گرسنگى و تشنگى بهره‏اى ندارد و چه بسا شب زنده‏دارى که از نمازش جز بیخوابى و سختى سودى نمى‏برد. (نهج البلاغه، حکمت 145)

15-روزه و صبر

عن الصادق علیه السلام فى قول الله عزوجل

«واستعینوا بالصبر و الصلوة‏»

قال: الصبر الصوم.

امام صادق علیه السلام فرمود: خداوند عزو جل که فرموده است: از صبر و نماز کمک بگیرید، صبر، روزه است.

(وسائل الشیعه، ج 7 ص 298، ح 3 )

رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: روزه سپر آتش (جهنم) است. یعنى بواسطه روزه گرفتن انسان از آتش جهنم در امان خواهد بود

16-روزه و صدقه

قال الصادق علیه السلام

«صدقه درهم افضل من صیام یوم.»

امام صادق علیه السلام فرمود : یک درهم صدقه دادن از یک روز روزه مستحبى برتر و والاتر است.

(وسائل الشیعه، ج 7 ص 218، ح 6 )

17-پاداش روزه

قال رسول الله صلى الله علیه و آله: قال الله تعالى

«الصوم لى و انا اجزى به » ؛

رسول خدا فرمود خداى تعالى فرموده است: روزه براى من است و من پاداش آن را مى‏دهم.

(وسائل الشیعه ج 7 ص 294)

18

ایمان داشتن تنها به نماز و روزه نیست !

-جرعه نوشان بهشت

قال رسول الله صلى الله علیه و آله

«من منعه الصوم من طعام یشتهیه کان حقا على الله ان یطعمه من طعام الجنة و یسقیه من شرابها.»

رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:

کسى که روزه او را از غذاهاى مورد علاقه‏اش باز دارد برخداست که به او از غذاهاى بهشتى بخورانند و از شرابهاى بهشتى به او بنوشاند. (بحار الانوار ج 93 ص 331 )

19- خوشا بحال روزه داران

قال رسول الله صلى الله علیه و آله

«طوبى لمن ظما او جاع لله اولئک الذین یشبعون یوم القیامة » ؛

رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: خوشا بحال کسانى که براى خدا گرسنه و تشنه شده‏اند اینان در روز قیامت‏سیر مى‏شوند.

(وسائل الشیعه، ج 7 ص 299، ح‏2. )

امام على علیه السلام فرمود: روزه قلب بهتر از روزه زبان است و روزه زبان بهتر از روزه شکم است

20-مژده به روزه‏داران

قال الصادق علیه السلام

«من صام لله عزوجل یوما فى شدة الحر فاصابه ظما و کل الله به الف ملک یمسحون وجهه و یبشرونه حتى اذا افطر.»

امام صادق علیه السلام فرمود: هر کس که در روز بسیار گرم براى خدا روزه بگیرد و تشنه شود خداوند هزار فرشته را مى‏گمارد تا دست‏به چهره او بکشند و او را بشارت دهند تا هنگامى که افطار کند.

(الکافى، ج 4 ص 64 ح 8)

21-شادى روزه دار

قال الصادق علیه السلام

«للصائم فرحتان فرحة عند افطاره و فرحه عند لقاء ربه»

امام صادق علیه السلام فرمود: براى روزه دار دو سرور و خوشحالى است:

1 - هنگام افطار 2 - هنگام لقاء پروردگار (وقت مردن و در قیامت)

(وسائل الشیعه، ج 7 ص 290)

بهشت

22-بهشت و باب روزه‏دارن

قال رسول الله صلى الله علیه و آله

«ان للجنة بابا یدعى الریان لا یدخل منه الا الصائمون.»

رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: براى بهشت درى است‏بنام (ریان) که از آن فقط روزه داران وارد مى‏شوند.

«وسائل الشیعه، ج 7 ص 295، ح‏31.»

23-دعاى روزه‏داران

قال الکاظم (علیه السلام)

«دعوة الصائم تستجاب عند افطاره » ؛ امام کاظم (علیه السلام) فرمود: دعاى شخص روزه‏دار هنگام افطار مستجاب مى‏شود.

(بحار الانوار ج 92 ص 255 ح 33)

24-بهار مومنان

قال رسول الله (صلى الله علیه و آله)

«الشتاء ربیع المومن یطول فیه لیله فیستعین به على قیامه و یقصر فیه نهاره فیستعین به على صیامه.»

رسول خدا (صلى الله علیه و آله) فرمود: زمستان بهار مومن است از شبهاى طولانى‏اش براى شب زنده‏دارى واز روزهاى کوتاهش براى روزه دارى بهره مى‏گیرد.

(وسائل الشیعه، ج 7 ص 302، ح 3)

25-روزه مستحبى

قال الصادق (علیه السلام) «من جاء بالحسنة فله عشر امثالها من ذلک صیام ثلاثة ایام من کل شهر.»

؛امام صادق علیه السلام فرمود: هر کس کار نیکى انجام دهد ده برابر آن پاداش دارد و از جمله آنها سه روز روزه در هر ماه است. (وسائل الشیعه، ج 7، ص 313، ح 33 )

26-افطارى دادن

قال الصادق (علیه السلام) :«من فطر صائما فله مثل اجره»

امام صادق (علیه السلام) فرمود: هر کس روزه دارى را افطار دهد، براى او هم مثل اجر روزه دار است.

(الکافى، ج 4 ص 68، ح )1

امام باقر علیه السلام فرمود: روزه این افراد کامل نیست: 1 - کسى که امام (رهبر) را نافرمانى کند. 2 - بنده فرارى تا زمانى که برگردد. 3 - زنى که اطاعت‏شوهر نکرده تا اینکه توبه کند. 4 - فرزندى که نافرمان شده تا اینکه فرمانبردار شود

27-افطارى دادن

قال الکاظم (علیه السلام) «فطرک اخاک الصائم خیر من صیامک.»

امام کاظم (علیه السلام) فرمود: افطارى دادن به برادر روزه دارت از گرفتن روزه (مستحبى) بهتر است.

(الکافى، ج 4 ص 68، ح 2)

28-روزه خوارى

قال الصادق (علیه السلام) : «من افطر یوما من شهر رمضان خرج روح الایمان منه»

امام صادق (علیه السلام)فرمود: هر کس یک روز ماه رمضان را (بدون عذر)، بخورد - روح ایمان از او جدا مى‏شود .(وسائل الشیعه، ج 7 ص 181)

29-رمضان ماه خدا

قال امیرالمۆمنین

«شهر رمضان شهر الله و شعبان شهر رسول الله و رجب شهرى»

امام على (علیه السلام) فرمود: رمضان ماه خدا و شعبان ماه رسول خدا و رجب ماه من است. (وسائل الشیعه، ج 7 ص 266، ح 23.)

30-رمضان ماه رحمت

قال رسول الله (صلى الله علیه و آله)

«... و هو شهر اوله رحمة و اوسطه مغفرة و اخره عتق من النار.»

رسول خدا (صلى الله علیه و آله) فرمود: رمضان ماهى است که ابتدایش رحمت است و میانه‏اش مغفرت و پایانش آزادى از آتش جهنم. (بحار الانوار، ج 93، ص 342)

رمضان

31-فضیلت ماه رمضان

قال رسول الله (صلى الله علیه و آله) :«ان ابواب السماء تفتح فى اول لیلة من شهر رمضان و لا تغلق الى اخر لیلة منه»

رسول خدا (صلى الله علیه و آله) فرمود: درهاى آسمان در اولین شب ماه رمضان گشوده مى‏شود و تا آخرین شب آن بسته نخواهد شد. (بحار الانوار، ج 93، ص 344 )

32-اهمیت ماه رمضان

قال رسول الله (صلى الله علیه و آله) : «لو یعلم العبد ما فى رمضان لود ان یکون رمضان السنة»

رسول خدا (صلى الله علیه و آله) فرمود:اگر بنده «خدا» مى‏دانست که در ماه رمضان چیست [چه برکتى وجود دارد] دوست مى‏داشت که تمام سال، رمضان باشد. (بحار الانوار، ج 93، ص 346)

33-قرآن و ماه رمضان

قال الرضا (علیه السلام)

«من قرا فى شهر رمضان ایة من کتاب الله کان کمن ختم القران فى غیره من الشهور.» ؛

امام رضا (علیه السلام) فرمود: هر کس ماه رمضان یک آیه از کتاب خدا را قرائت کند مثل اینست که درماههاى دیگر تمام قرآن را بخواند. (بحار الانوار ج 93، ص 346)

34-شب سرنوشت‏ساز

قال الصادق (علیه السلام)

«راس السنة لیلة القدر یکتب فیها ما یکون من السنة الى السنة.»

امام صادق (علیه السلام) فرمود: آغاز سال (حساب اعمال) شب قدر است. در آن شب برنامه سال آینده نوشته مى‏شود. (وسائل الشیعه، ج 7 ص 258 ح 8)

بهشت را درى است كه ریّان نامیده مى شود از آن در، جز روزه داران وارد نشوند

35-برترى شب قدر

قیل لابى عبد الله (علیه السلام)

«کیف تکون لیلة القدر خیرا من الف شهر؟ قال: العمل الصالح فیها خیر من العمل فى الف شهر لیس فیها لیلة القدر.» ؛ از امام صادق (علیه السلام) سوال شد:

چگونه شب قدر از هزار ماه بهتر است؟

حضرت فرمود: کار نیک در آن شب از کار در هزار ماه که در آنها شب قدر نباشد بهتر است. (وسائل الشیعه، ج 7 ص 256، ح 2 )

36-تقدیر اعمال

قال الصادق (علیه السلام)

«التقدیر فى لیلة تسعة عشر و الابرام فى لیلة احدى و عشرین و الامضاء فى لیلة ثلاث و عشرین.» ؛

امام صادق (علیه السلام) فرمود: برآورد اعمال در شب نوزدهم انجام مى‏گیرد و تصویب آن در شب بیست و یکم و تنفیذ آن در شب بیست‏سوم. (وسائل الشیعه، ج 7 ص 259)

قدر

37-احیاء شب قدر

عن فضیل بن یسار قال: «کان ابو جعفر (علیه السلام) اذا کان لیلة احدى و عشرین و لیلة ثلاث و عشرین اخذ فى الدعا حتى یزول اللیل فاذا زال اللیل صلى. »

فضیل بن یسار گوید: امام باقر (علیه السلام) در شب بیست و یکم و بیست‏سوم ماه رمضان مشغول دعا مى‏شد تا شب به سر آید و آنگاه که شب به پایان مى‏رسید نماز صبح را مى‏خواند. (وسائل الشیعه، ج 7، ص 260، ح 4)

38-زکات فطره

قال الصادق (علیه السلام)

«ان من تمام الصوم اعطاء الزکاة یعنى الفطرة کما ان الصلوة على النبى (صلى الله علیه و آله) من تمام الصلوة.»

امام صادق (علیه السلام) فرمود: تکمیل روزه به پرداخت زکات یعنى فطره است، همچنان که صلوات بر پیامبر (صلى الله علیه و آله) کمال نماز است. «وسائل الشیعه، ج 6 ص 221، ح 5»

39- امام صادق (علیه السلام)

اَمّا العِلَّةُ فِى الصِّیامِ لِیَستَوِىَ بِهِ الغَنىُّ وَالفَقیرُ وذلِكَ لأِنَّ الغَنىَّ لَم یَكُن لِیَجِدَ مَسَّ الجُوعِ فَیَرحَمَ الفَقیرَ لاَِنَّ الغَنىُّ كُلَّما اَرادَ شَیئا قَدَرَ عَلَیهِ...

علت روزه گرفتن آن است كه به سبب آن ثروتمند و فقیر برابر شوند؛ زیرا ثروتمند، گرسنگى را احساس نكرده تا به فقیر رحم كند. چرا كه ثروتمند هرگاه چیزى بخواهد مى تواند فراهم كند. (من لا یحضره الفقیه، ص 73، ج 2)

40 - رسول الله (صلى الله علیه و آله)

اِنَّ لِلجَنَّةِ باباً یُدعى اَلرَّیّانَ لایَدخُلُ مِنهُ اِلاّ الصّائِمونَ

بهشت را درى است كه ریّان نامیده مى شود از آن در، جز روزه داران وارد نشوند.

معانى الأخبار، ص 409

رمضان فصل آمرزش

رمضان فصل آمرزش

نويسنده: محتشم مومني

انسان موجودي است که از روز ازل به خطاکاري شهره آفاق شده و از آغاز خلقت و آفرينش مهر «جايز الخطا بودن» بر پيشاني اش خورده و درست از همين رو در طول عمر کوتاه و ناپايدار دنيوي اش به کرات و دفعات مرتکب معاصي و گناهان کوچک و بزرگ شده و از صراط مستقيم عبوديت و بندگي حق تعالي منحرف مي شود. دل و جان خود را به زنگار گناه مي آلايد و از ساحت قرب پروردگار دور مي شود و درنتيجه طوق بندگي شيطان را بر گردن مي نهد و به قول معروف: «بارکش غول بيابان مي شود» .
ولي در اين ميان و در بين خيل کثير گنهکاران بي خيال و غافل از حساب و کتاب رستاخيز، گروهي به واسطه برخورداري از وجدان بيدار و جان هوشيار، به محض ارتکاب گناه، دچار تشويش، اضطراب و پريشاني مي شوند که صدالبته اين ناراحتي و اندوه ارتکاب گناه خود يکي از نشانه هاي ايمان بوده و در احاديث اسلامي از علائم مومن شناخته شده است. از جمله در حديث زير که از وجود مبارک امام صادق(علیه السّلام) نقل شده به اين مطلب اشاره گرديده:
«کسي که نيکوکاري اش او را شادمان و بدکاري اش او را اندوهگين کند مومن است.»(1)
خلاصه آنکه چنين انساني که اندوه گناه او را مي آزارد، خاضعانه به دنبال فرصتي مي گردد تا با توبه و استغفار، زنگارهاي معصيت را از آينه دل و جان خود زدوده و بار ديگر جان تيره را همچون آينه درخشان و روشن و تابنده نمايد. و براي او «ماه مبارک رمضان» بهترين فرصت است. چرا که در اين ماه شريف تمامي زمينه هاي آمرزش از سوي خداوند فراهم است و درک محضر و مجلس رمضان بالاترين و ارزشمندترين سعادت معنوي را نصيب آدمي مي نمايد و لذا به انسان خطاکار طالب آمرزش از قول حافظ عليه الرحمه بايد گفت:
«درياست مجلس او درياب وقت و در ياب
هان اي زيان رسيده وقت تجارت آمد»

زمينه هاي مناسب آمرزش در ماه مبارک رمضان

همان طور که گفتيم در اين ماه تمامي شرايط براي آمرزش و برخورداري از لطف و رحمت خداوند فراهم است و بر گنهکار فرض است که از اين فرصت بي بديل به بهترين وجهي بهره برداري کند و ما در اين بخش از نوشتار خود به برخي از زمينه هاي مساعد آمرزش در ماه رمضان اشاره مي کنيم:

الف- باز بودن درهاي رحمت و بسته بودن درهاي غضب الهي

رسول گرامي اسلام(ص) در خطبه شريف شعبانيه که در آستانه ماه مبارک رمضان ايراد فرموده اند خطاب به مسلمانان مي فرمايند:
«ايهاالناس ان ابواب الجنان مفتحه فاسألوا ربکم ان لا يغلقها عليکم و ابواب النيران مغلقه فاسألوا ربکم ان لايفتحها عليکم...: اي مردم همانا ]در اين ماه[ درهاي بهشت باز است پس بخواهيد از پروردگارتان که آنها را برشما نبندد و درهاي آتش بسته است پس بخواهيد از پروردگارتان که آنها را بر شما نگشايد...»
با عنايت به اين جملات، براستي آيا زماني بهتر از ماه مبارک رمضان براي برخورداري از نسيم رحمت الهي و آمرزش بيکران پروردگار مي توان به دست آورد. موقعيتي که بهشت آغوش گشوده تا مهربانانه طالبان خويش را در آغوش کشد و از نعيم بي حد و مرز خود آنان را بهره مند سازد و از ديگر سو جهنم درهاي خشم و غضب خود را بسته و همان گونه که آتش نمرودي بر ابراهيم(علیه السّلام) سرد و سلامت گرديد، آتش قهر جهنم نيز بر گنهکاران پشيمان و آمرزش طلب سرد و سلامت است؟!

ب- دربند بودن شياطين

آدمي در مسير حرکت به سوي کمال و قرب پروردگار با موانع بسياري مواجه است که يکي از اين موانع که بواقع مانعي اساسي نيز محسوب ميگردد، وجود دشمني سرسخت و حسود بنام «شيطان» است که بنا به نقل قرآن کريم از روز نخست خلقت آدم(علیه السّلام) کمر به گمراهي اولاد آدم(علیه السلام) بسته و در جاي جاي اين کتاب آسماني از او بنام «عدو مبين» ياد شده و با وجود چنين دشمن عنودي براستي حرکت در صراط مستقيم بسي مشکل و طاقت فرساست مگر آنکه دست لطف الهي ياريگر آدمي گردد، که حافظ گفت:
دام سخت است مگر يار شود لطف خداي
ورنه آدم نبرد صرفه ز شيطان رجيم

و يکي از الطاف الهي در ماه مبارک رمضان بر انسان مستغفر، در غل و زنجير بودن اين خصم پليد و اعوان و انصارش ميباشد که در نتيجه آدمي آزادانه و بدون برخورد با اين موانع صعب و سخت ميتواند به سوي خداوند رجوع کرده و آمرزش بخواهد و به صراط عبوديت بازگردد، همانگونه که در خطبه شعبانيه از قول نبي مکرم اسلام(صلّی الله علیه و آله و سلّم) مي خوانيم:
«... و الشياطين مغلوله فاسألوا ربکم ان لا يسلطها عليکم:
]و در اين ماه[ شياطين در غل و زنجيرند پس بخواهيد از پروردگارتان که آنها را بر شما مسلط نگرداند»

ج- اجابت دعا

يکي از بهترين نعمتهاي الهي براي ما آدميان همين اجازه اي است که خداوند به ما داده تا با او سخن بگوئيم و نيازها و خواست هاي خود را از او درخواست نمائيم. خداوند عزيز در اين جهت نه تنها اجازه فرموده، بلکه اصولاً امر فرموده و ترک دعا را موجب محروميت از توجه خودش به ما اعلام داشته. همچنانکه در آخرين آيه سوره مبارکه فرقان به اين مطلب تصريح شده است:
«قل ما يعبوا بکم ربي لولا دعاوکم: بگو اگر دعاي شما نباشد پروردگار من به شما عنايتي نخواهد کرد.»
و آمرزش خواهي از خداوند، يکي از مهمترين حاجت هاي هميشگي آدمي بوده است و از آنجا که دعاي روزه دار در اين ماه شريف به طور قطع و يقين مورد اجابت خداوند است فلذا چه فرصتي بهتر از ماه رمضان براي برخورداري از آمرزش آنهم از طريق دعاهاي مستجاب؟! و ناگفته نماند که اگرچه دعا نمودن در همه حال و اوقات ارزشمند بوده و امکان پذير است ولي آنچه مسلم است اين عمل خداپسندانه در پاره اي از اوقات از فضيلت بيشتري برخوردار بوده و به اجابت مقرون تر است که يکي از اين اوقات «ماه مبارک رمضان» است که في الواقع شريفترين اوقات و فرصت ها براي دعا کردن ميباشد و رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در اين خصوص مي فرمايند: «و هو شهر دعيتم فيه الي ضيافه الله... و دعاؤکم فيه: و ماه رمضان ماهي است که خوانده شده ايد در آن به سوي مهماني خداوند... و دعاهاي شما در آن مورد اجابت است.»(2)

د- توفيق سحرخيزي

توبه و بازگشت به سوي خداوند و طلب عفو و آمرزش امري است که در هر ساعت از شبانه روز انجام پذير است ولي بدون شک و ترديد سحرگاهان و آنگاه که چشمهاي مردمان در خواب است و عالم را سکوت و سکون فرا گرفته، بهترين فرصت براي اين امر عظيم است و توبه در اين وقت از همه اوقات ديگر بيشتر مورد رضاي پروردگار و مقبوليت آن ذات مقدس قرار دارد چرا که از هرگونه شائبه ريا و دورويي بدور است و از همين رو در قرآن کريم از «توبه کنندگان در سحرگاهان»(3) تجليل شده و اعلام گرديده که اينان مورد لطف خداوند قرار دارند. ولي با اينهمه بايد به اين حقيقت اعتراف کنيم که بسياري از ما بنا به دلائل گوناگون و بهانه هاي درست و نادرست در طول ايام و ليالي سال اين توفيق سحرخيزي و تهجد را از کف مي دهيم و باب رحمت الهي را بر خود مي بنديم!! و در ارزش ماه مبارک رمضان همين بس که در اين ماه عزيز براي آنانکه اهل تهجد و شب زنده داري نيستند بالاجبار فرصتي فراهم ميشود تا تهجد و سحرخيزي و برخورداري از نسيم لطف و رحمت خداوند را در طول يکماه تجربه کنند و از آمرزش خداوند در اين اوقات بهره مند گردند.
فلذا بر انسان گنهکار فرض است که قدر سحرهاي اين ماه شريف را به نيکي دانسته و فرمان الهي را که ميفرمايد «يا ايهاالذين امنوا توبو الي الله توبه نصوحا... اي گروهي که ايمان آورديد توبه کنيد بسوي خدا توبه کردني که نصوح باشد (تحريم.8)» گردن نهاده و با عزمي مردانه به سوي خداوند و رحمت و مغفرتش بازگشت نمايد که کليد تمامي سعادت ها در همين استغفار سحرگاهان و آمرزش خواهي نيمه شب قرار دارد که حافظ عليه الرحمه فرمود:
هر گنج سعادت که خدا داد به حافظ
از يمن دعاي شب و ورد سحري بود

و:
مرو به خواب که حافظ به بارگاه قبول
ز ورد نيمشب و درس صبحگاه رسيد

از آنچه در اين نوشتار کوتاه آورده شد اين مطلب به دست مي آيد که ماه مبارک رمضان براي کسي که در اثر غفلت و فراموشي آلوده به معاصي گرديده و طالب زدودن زنگار گناه از لوح دل و جان خويش است نيکوترين زمان است و بهترين فرصت و آنکه در اثر کثرت گناهان، مهر سياهي و بيچارگي بر پيشاني اش خورده، چنانچه اين فرصت ارزشمند را از دست دهد جز هلاکت بهره اي نخواهد داشت، که پيامبر اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در خطبه شريف شعبانيهفرمود:
«فان الشقي من حرم غفران الله في هذاالشهر العظيم: شقي و بدبخت کسي است که محروم گردد از آمرزش خداوند در اين ماه بزرگ».
و در همين رابطه توجه به روايت و حکايت زير نيز که در جلد دوم تفسير شريف «روض الجنان و روح الجنان» تأليف دانشمند و مفسر گرانقدر شيعه در قرن ششم هجري شيخ ابوالفتوح رازي و ذيل آيأ 38 سورأ مبارکأ بقره، نقل گرديده آموزنده خواهد بود:
«و در خبر هست که: چون ابتداي اسلام بود و اول هجرت بود، رسول عليه السلام از مکه به مدينه آمده بود و مسجد بنا کرده، ستوني است که آن را حنانه خوانند. رسول عليه السلام بر آن ستون تکيه کردي و براي صحابه خطبه کردي بر پاي استاده. چون مسلمانان بيشتر شدند و عدد و عدت بسيار شد، دستوري خواستند و گفتند: ما را خوش نيست که ما نشسته و تو بر پاي استاده ما را خطبه مي کني. دستور باش ]اجازه ده[ ما را تا براي تو منبري سازيم تا بدان جا خطبه کني؟ گفت: روا باشد، اين منبر که امروز هست بساختند.
رسول عليه السلام آن روز از در مسجد درآمد و آهنگ منبر کرد و نزديک ستون حنانه نرفت، منبر سه پايه بود. پا بر پايه اول نهاد و گفت: آمين، و بر دوم نهاد و سوم همچنين ]آمين مي گفت[ و کس را نديدند که دعا مي کرد. چون بر منبر شد و بنشست خطبه آغاز کرد... ]اصحاب[ گفتند: يا رسول الله! چون از در درآمدي و به پايأ منبر برشدي، سه بار آمين گفتي، و کس دعايي نميکرد؟ گفت: بلي جبريل دعا مي کرد و شما نمي شنيدي. چون پا بر پايأ اول نهادم، جبريل گفت: من ادرک والديه او واحداً منهما و لم يغفر له ابعده الله؛ هرکه مادر و پدر را دريابد و او را نيامرزند، ابعده الله، خداي او را هلاک کناد. من گفتم آمين! چون پا بر پايأ دوم نهادم گفت: هرکه ماه رمضان دريابد و او را نيامرزند، ابعده الله؛ خداي تعالي او را هلاک کناد. من گفتم آمين! چون پا بر پايأ سوم نهادم، گفت: هرکه پيش او ذکر تو کنند و نام تو برند و بر تو سلام ]صلوات[ نفرستد ابعده الله، خداي تعالي او را هلاک کناد، من گفتم: آمين!»(4)
و در يک کلام ماه مبارک رمضان ماه عبادت و آباداني خانأ دل است که در اثر طوفان گناهان ويران شده و خرابي بهم رسانيده است، به تعبير حافظ عليه الرحمه:
خاک وجود ما را از آب ديده تر کن
ويرانسراي دل را گاه عمارت آمد...

سیره‏ عملی امام خمینى (ره) در ماه رمضان

سیره‏ عملی امام خمینى (ره) در ماه رمضان

عالمان ربانی، چلچراغ‏هاى پر فروغى هستند که در هرعصرى، در آسمان علم و عمل مى‏درخشند، و با کسب نور و گرما از خورشید رسالت و امامت، بر زمینیان تجلى مى‏کنند و آنان را به سوى منابع نور و برکت دودمان وحى، رهنمون مى‏سازند، و بر بال عرفان ناب محمدى صلى الله علیه وآله نشانده، بر مشکات ملکوت، عروج مى‏دهند.
در میان دین باوران کفر ستیز، چهره محبوب قرن، فقیه تیزبین سیاست مدار، فیلسوف، عارف ژرف نگر، عالم متخلق و رهبر و بنیان گذار جمهورى اسلامى، حضرت امام خمینى رضوان الله علیه، از موقعیتى والا و ویژه برخودار است، زیرا روزها و ساعت‏ها و لحظه‏هاى عمر او، با مراقبه و محاسبه سپرى شد و صدها آیه قرآن را مجسم ساخت و عینیت ‏بخشید. در این مبحث به سیره عملی امام می پردازیم تا ره توشه ای برای عاشقان ماه رمضان باشد.
حضرت امام (رحمت الله علیه) توجه ویژه‏اى نسبت ‏به ماه رمضان داشته و بدین جهت، ملاقات‏هاى خودشان را در ماه رمضان تعطیل مى‏کردند و به دعا و تلاوت قرآن و... مى‏پرداختند.
و خودشان مى‏گفتند: «خود ماه مبارک رمضان، کارى است (1) .
یکى از اعضاى دفتر ایشان، دراین باره مى‏گوید:
پنجاه سال است که نماز شب امام، ترک نشده است. امام در بیمارى و در صحت و در زندان و در خلاصى و در تبعید، حتى بر روى تخت ‏بیمارستان قلب هم نماز شب خواندند
یکى از یاران امام، در این باره گفته است :
در این ماه، ایشان شعر نمى‏خواندند و نمى‏سرودند و گوش به شعر هم نمى‏دانند . خلاصه، دگر گونى خاصى متناسب با این ماه در زندگى خود ایجاد مى‏کردند، به گونه‏اى که این ماه را، سراسر، به تلاوت قرآن مجید و دعا کردن و انجام دادن مستحبات مربوط به ماه رمضان سپرى مى‏کردند. (2)
ایشان، به هنگام سحر وافطار، بسیار کم مى‏خوردند، به گونه‏اى که خادم‏شان فکر مى‏کردند که امام، چیزى نخورده است (3)
حضرت امام رحمة الله علیه درباره رمضان چنین مى‏سرایند:
ماه رمضان شد، مى و میخانه بر افتاد عشق و طرب و باده، به وقت ‏سحر افتاد
افطار به مى کرد برم پیر خرابات
گفتم که تو را روزه، به برگ و ثمر افتاد
با باده، وضو گیر که در مذهب رندان
در حضرت حق این عملت ‏بارور افتاد (4)

عبادت و تهجد

از جمله برنامه‏هاى ویژه‏ حضرت امام (رحمت الله علیه) در ماه مبارک رمضان ، عبادت و تهجد بود. امام عبادت را ابزار رسیدن به عشق الهى مى‏دانستند و به صراحت ‏بیان مى‏کردند که در وادى عشق، نباید به عبادت به چشم وسیله‏اى براى رسیدن به بهشت نگاه کرد (5)
اکثر آشنایان امام نقل مى‏کنند که ایشان از سن جوانى، نماز شب و تهجد، جزء برنامه‏هایشان بود.
بعضى از نزدیکان ایشان مى‏گفتند که وقتى در ظلمت و تاریکى نیمه‏ شب، آهسته وارد اتاق امام مى‏شدم، معاشقه امام را با ایزد احساس مى‏کردم و مى‏دیدم که با خضوع و خشوعى خاص، نماز مى‏خواندند و قیام و رکوع و سجود را بجا مى‏آوردند که حقا وصف ناپذیر بود. با خودم فکر مى‏کردم که شب امام، حقیقتا، لیلة القدر است (6) .
یکى از اعضاى دفتر ایشان، دراین باره مى‏گوید:
پنجاه سال است که نماز شب امام، ترک نشده است. امام در بیمارى و در صحت و در زندان و در خلاصى و در تبعید، حتى بر روى تخت ‏بیمارستان قلب هم نماز شب خواندند (7) .
امام توجه خاصى به نوافل داشتند و هرگز، نوافل را ترک نمى‏کردند. نقل شده است که امام، در نجف اشرف، با آن گرماى شدید، ماه مبارک رمضان را روزه مى‏گرفت و با این که در سنین پیرى بودند و ضعف بسیار داشتند، تا نماز مغرب و عشاء را به همراه نوافل به‏جاى نمى‏آوردند، افطار نمى‏کردند! و شب‏ها تا صبح، نماز و دعا مى‏خواندند و بعد از نماز صبح، مقدارى استراحت مى‏کردند و صبح زود، براى کارهایشان آماده مى‏شدند (8)
خانم زهرا مصطفوى مى‏گوید:
راز و نیاز امام و گریه‏ها و ناله‏هاى نیمه شب ایشان، چنان شدید بود که انسان را بى اختیار، به گریه مى‏انداخت (9)
یکى از اساتید قم نقل مى‏کرد: شبى میهمان حاج آقا مصطفى بودم. ایشان، خانه‏ جداگانه‏اى نداشتند و در منزل امام زندگى مى‏کردند. نصف شب از خواب بیدار شدم و صداى آه و ناله‏اى شنیدم، نگران شدم که مگر اتفاقى افتاده است، حاج آقا مصطفى را بیدار کردم و گفتم: «ببین چه خبر است!» . ایشان نشست و گوش داد و گفت: «صداى امام است که مشغول تهجد و عبادت است‏» (10)
یکى از همراهان امام در نجف، اظهار مى‏کرد که امام خمینى در ماه مبارک رمضان، هر روز ده جزء قرآن مى‏خواندند ، یعنى در هر سه روز، یک بار قرآن را ختم مى‏کردند
در ماه مبارک رمضان، این شب زنده دارى و تهجد، وضعیت دیگرى داشت. یکى از محافظان بیت مى‏گوید در یکى از شب‏هاى ماه مبارک رمضان، نیمه شب، براى انجام کارى مجبور شدم از جلوى اتاق امام گذر کنم. حین عبور، متوجه شدم که امام، زار زار گریه مى‏کردند! هق هق گریه‏ امام که در فضا پیچیده بود، واقعا مرا تحت تاثیر قرار داد که چگونه امام، در آن موقع از شب، با خداى خویش راز و نیاز مى‏کند. (11)
آخرین ماه مبارک رمضان دوران حیات امام، به گفته‏ ساکنان بیت، از ماه مبارک رمضان‏هاى دیگر متفاوت بود! به این صورت که امام همیشه، براى خشک کردن اشک چشم‏شان دستمالى را همراه داشتند، ولى در آن ماه مبارک رمضان، حوله‏اى را نیز همراه برمى‏داشتند تا به هنگام نمازهاى نیمه شب‏شان، از آن استفاده کنند! (12)

توجه ویژه به قرآن

امام خمینى (رحمت الله علیه) توجه خاصى به قرآن داشتند، به ‏طورى که روزى، هفت ‏بار قرآن مى‏خواندند!
امام در هر فرصتى که به ‏دست مى‏آوردند، ولو اندک، قرآن مى‏خواندند. بارها دیده شد که امام، حتى در دقایقى قبل از آماده شدن سفره - که معمولا به بطالت مى‏گذرد - قرآن تلاوت مى‏کنند ! (13) امام بعد از نماز شب تا وقت نماز صبح، قرآن مى‏خواندند . (14)
یکى اطرافیان امام مى‏گوید:
امام در نجف، چشم‏شان درد گرفت و به دکتر مراجعه کردند. دکتر بعد از معاینه‏ چشم امام گفت: «شما باید چند روزى قرآن نخوانید و به چشم‏تان استراحت ‏بدهید» . امام خندیدند و فرمودند: «دکتر، من، چشم را براى قرآن خواندن مى‏خواهم! چه فایده‏اى دارد که چشم داشته باشم و قرآن نخوانم؟ شما یک کارى کنید که من بتوانم قرآن بخوانم. » (15)
و در ماه رمضان یکى از همراهان امام در نجف، اظهار مى‏کرد که امام خمینى در ماه مبارک رمضان، هر روز ده جزء قرآن مى‏خواندند ، یعنى در هر سه روز، یک بار قرآن را ختم مى‏کردند . (16)
علاوه بر آن، هر سال چند روز قبل از ماه مبارک رمضان ، دستور مى‏دادند که چند ختم قرآن براى افرادى که مد نظر مبارکشان بود، قرائت ‏شود . (17)

گزیده هایى از توصیه‏ها و سفارش‏هاى امام به مناسبت ماه مبارک رمضان

شما در این چند روزى که به ماه رمضان مانده، به فکر باشید، خود را اصلاح کرده، توجه به حق تعالى پیدا نمایید.
از کردار و رفتار ناشایسته خود ، استغفار کنید! اگر خداى نخواسته، گناهى مرتکب شده‏اید، قبل از ورود به ماه مبارک رمضان ، توبه کنید! زبان را به مناجات حق تعالى عادت دهید! مبادا در ماه مبارک رمضان، از شما غیبتى، تهمتى و خلاصه گناهى سر بزند و در محضر ربوبى، با نعم الهى و در مهمان سراى بارى تعالى، آلوده به معاصى باشید! شما اقلا، به آداب اولیه‏ روزه عمل نمایید و همان ‏طورى که شکم خود را از خوردن و آشامیدن نگه مى‏دارید، چشم و گوش و زبان را هم از معاصى باز دارید! از هم اکنون بنا بگذارید که زبان را از غیبت، تهمت، بدگویى و دروغ نگهداشته، کینه، حسد و دیگر صفات زشت ‏شیطانى را از دل بیرون کنید!
امام در هر فرصتى که به ‏دست مى‏آوردند، ولو اندک، قرآن مى‏خواندند. بارها دیده شد که امام، حتى در دقایقى قبل از آماده شدن سفره - که معمولا به بطالت مى‏گذرد - قرآن تلاوت مى‏کنند
اگر با پایان یافتن ماه مبارک رمضان، در اعمال و کردار شما هیچ گونه تغییرى پدید نیامد، و راه و روش شما با قبل از ماه صیام فرقى نکرد، معلوم مى‏شود روزه‏اى که از شما خواسته‏اند ، محقق نشده است.
اگر دیدید کسى مى‏خواهد غیبت کند، جلوگیرى کنید و به او بگویید! «ما، متعهد شده‏ایم که در این سى ‏روز ماه مبارک رمضان، از امور محرمه خود دارى ورزیم.» و اگر نمى‏توانید او را از غیبت ‏باز دارید، از آن مجلس خارج شوید! ننشینید و گوش کنید! باز تکرار مى‏کنم تصمیم بگیرید در این سى روز ماه مبارک رمضان، مراقب زبان، چشم، گوش و همه‏ اعضاء و جوارح خود باشید.
توجه بکنید که به آداب ماه مبارک رمضان عمل کنید; فقط، دعا خواندن نباشد، دعا به معناى واقعى‏اش باشد . (18)

پي نوشت ها

1- پا به پاى آفتاب، ج 1، ص 286 .
2- برداشت‏هایى از سیره‏ امام خمینى( ره) ، ج 3 ، ص 90 .
3- همان، ص 89 .
4- روزنامه‏ جمهورى اسلامى، مورخ 8/1/69 .
5- روزنامه جمهورى اسلامى، 20 / 11 / 64 .
6- امام در سنگر نماز، ص 83 / هزار و یک نکته، حسین دیلمى، نکته 129 .
7- هزار و یک نکته، حسین دیلمى، حبیب و محبوب، ص 53 / سیماى فرزانگان، ص 180 .
8- سیماى فرزانگان، ص 159 / برداشت‏هایى از سیره‏ امام خمینى( ره) ، ج 3 ، ص 99 .
9- برداشت‏هایى از سیره‏ امام خمینى (رحمت الله علیه) ، ج 3 ، ص 132 .
10- همان، ص 286 .
11- هزار و یک نکته، حسین دیلمى، نکته 104 / جلوه‏اى از خورشید ، ص 90 .
12- برداشت‏هایى از سیره‏ امام خمینى ، ج 3 ، ص 126 .
13- پا به پاى آفتاب، ج 1، ص 270 .
14- برداشت‏هایى از سیره‏ امام خمینى ، ج 3 ، ص 198 .
15- همان، ص 7.
16- همان .
17- پا به پاى آفتاب، ج 1 ص 181 .
18- سیماى فرزانگان، صص 159 و 161 برداشتهایى از سیره‏ امام خمینى، ج 3 ، ص 8 .

دعای ایام ماه مبارک رمضان


دعاى روز اول ماه مبارک رمضان 
بسم الله الرحمن الرحیم
 اللهمَ  اجْعلْ صِیامی فـیه صِیـام الصّائِمینَ وقیامی فیهِ قیامَ القائِمینَ ونَبّهْنی فیهِ عن نَومَةِ الغافِلینَ وهَبْ لی جُرمی فیهِ یا الهَ العالَمینَ واعْفُ عنّی یا عافیاً عنِ المجْرمینَ.
خدایا قرار بده روزه مرا در آن روزه داران واقعى وقیام وعبادتم در آن قیام شب زنده داران وبیدارم نما در آن از خواب بى خبران وببخش به من جنایتم را در این روز اى معبود جهانیان ودر گذر از من اى بخشنده جنایات کاران.
 
دعاى روز دوم ماه مبارک رمضان 
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهمّ قَرّبْنی فیهِ الى مَرْضاتِکَ وجَنّبْنی فیهِ من سَخَطِکَ ونَقماتِکَ ووفّقْنی فیهِ لقراءةِ آیاتِکَ برحْمَتِکَ یا أرْحَمَ الرّاحِمین.
خدایا نزدیک کن مرا در این ماه به سوى خوشنودیت وبرکنارم دار در آن از خشم وانتقامت وتوفیق ده مرا در آن براى خواندن آیات قرآن به رحمت خودت اى مهربانترین مهربانان.

 دعاى روز سوم ماه مبارک رمضان
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهمّ ارْزُقنی فیهِ الذّهْنَ والتّنَبیهَ وباعِدْنی فیهِ من السّفاهة والتّمْویهِ واجْعَل لی نصیباً مِنْ کلّ خَیْرٍ تُنَزّلُ فیهِ بِجودِکَ یا أجْوَدَ الأجْوَدینَ.
خدایا روزى کن مرا در آنروز هوش وخودآگاهى را ودور بدار در آن روز از نادانى وگمراهى وقرار بده مرا بهره وفایده از هر چیزى که فرود آوردى در آن به بخشش خودت اى بخشنده ترین بخشندگان.
 
دعاى روز چهارم ماه مبارک رمضان
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهمّ قوّنی فیهِ على إقامَةِ أمْرِکَ واذِقْنی فیهِ حَلاوَةَ ذِکْرِکَ وأوْزِعْنی فیهِ لأداءِ شُکْرَکَ بِکَرَمِکَ واحْفَظنی فیهِ بِحِفظْکَ وسِتْرِکَ یـا أبْصَرَ النّاظرین.
خدایا نیرومندم نما در آن روز به پا داشتن دستور فرمانت وبچشان در آن شیرینى یادت را ومهیا کن مرا در آنروز راى انجام سپاس گذاریت به کـرم خودت نگهدار  مرا در این روز به نگاه داریت وپرده پوشى خودت اى بیناترین بینایان.
 
دعاى روز پنجم ماه مبارک رمضان
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهمّ اجْعَلْنی فیهِ من المُسْتَغْفرینَ واجْعَلْنی فیهِ من عِبادَکَ الصّالحینَ القانِتین واجْعَلْنی فیهِ من اوْلیائِکَ المُقَرّبینَ بِرَأفَتِکَ یا ارْحَمَ الرّاحِمین.
خدایا قرار بده در این روز از آمرزش جویان وقرار بده مرا در این روز از بندگان شایسته وفرمانبردارت وقرار بده مرا در این روز ازدوستان نزدیکت به مهربانى خودت اى مهربان ترین مهربانان.

 دعاى روز ششم ماه مبارک رمضان
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهمّ لا تَخْذِلْنی فیهِ لِتَعَرّضِ مَعْصِتِکَ ولا تَضْرِبْنی بِسیاطِ نَقْمَتِکَ وزَحْزحْنی فیهِ من موجِباتِ سَخَطِکَ بِمَنّکَ وأیادیکَ یا مُنْتهى رَغْبـةَ الرّاغبینَ.
خدایا وا مگذار مرا در این روز در پى نافرمانیت روم ومزن مرا با تازیانه کیفر ودور وبرکنارم بدار از موجبات خشمت بحق احسان ونعمتهاى بى شمار تو اى حد نهایى علاقه واشتیاق مشتاقان.

 دعاى روز هفتم ماه مبارک رمضان
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهمّ اعنّی فیهِ على صِیامِهِ وقیامِهِ وجَنّبنی فیهِ من هَفَواتِهِ وآثامِهِ وارْزُقْنی فیهِ ذِکْرَکَ بِدوامِهِ بتوفیقِکَ یا هادیَ المُضِلّین.
خدایا یارى کن مرا در این روز بر روزه گرفتن وعبـادت وبرکنارم دار در آن از بیهودگى وگناهان وروزیم کن در آن یادت را براى همیشه به توفیق خودت اى راهنماى گمراهان

 دعاى روز هشتم ماه مبارک رمضان
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهمّ ارْزُقنی فیهِ رحْمَةَ الأیتامِ وإطْعامِ الطّعامِ وإفْشاءِ السّلامِ وصُحْبَةِ الکِرامِ بِطَوْلِکَ یا ملجأ الآمِلین.
خدایا روزیم کن در آن ترحم بر یتیمان وطعام نمودن بر مردمان وافشاء سلام ومصاحبت کریمان به فضل خودت اى پناه آرزومندان.

 دعاى روز نهم ماه مبارک رمضان
بسم الله الرحمن الرحیم
االلهمّ اجْعَلْ لی فیهِ نصیباً من رَحْمَتِکَ الواسِعَةِ واهْدِنی فیهِ لِبراهِینِکَ السّاطِعَةِ وخُذْ بناصیتی الى مَرْضاتِکَ الجامِعَةِ بِمَحَبّتِکَ یا أمَلَ المُشْتاقین.
خدایا قرار بده برایم در آن بهره اى از رحمت فراوانـت وراهنمائیم کن در آن به برهان وراههاى درخشانت وبگیر عنانم به سوى رضایت همه جانبه ات بدوستى خود اى آرزوى مشتاقان.
 
دعاى روز دهم ماه مبارک رمضان
بسم الله الرحمن الرحیم
االلهمّ اجْعلنی فیهِ من المُتوکّلین علیکَ واجْعلنی فیهِ من الفائِزینَ لَدَیْکَ واجْعلنی فیهِ من المُقَرّبینَ الیکَ بإحْسانِکَ یاغایَةَ الطّالِبین.
خدایا قرار بده مرا در این روز از متوکلان بدرگاهت ومقرر کن در آن از کامروایان حضرتت ومقرر فرما در آن از مقربان درگاهت به احسانت اى نهایت همت جویندگان.

 دعاى روز یازدهم ماه مبارک رمضان
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهمّ حَبّبْ الیّ فیهِ الإحْسانَ وکَرّهْ الیّ فیهِ الفُسوقَ والعِصْیانَ وحَرّمْ علیّ فیهِ السّخَطَ والنّیرانَ بِعَوْنِکَ یا غیاثَ المُسْتغیثین.
خدایا دوست گردان بمن در این روز نیکى را و نـاپسند بدار در این روز فسق ونافرمانى  را وحرام کن بر من در آن خشم وسوزندگى را به یاریت اى دادرس داد خواهان.
 
دعاى روز دوازدهم ماه مبارک رمضان
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهمّ زَیّنّی فیهِ بالسّتْرِ والعَفافِ واسْتُرنی فیهِ بِلباسِ القُنوعِ والکَفافِ واحْمِلنی فیهِ على العَدْلِ والإنْصافِ وامِنّی فیهِ من کلِّ ما أخافُ بِعِصْمَتِکَ یا عِصْمَةَ الخائِفین.
خدایا زینت ده مرا در آن با پوشش وپاکدامنى وبپوشانم در آن جامه قناعت وخوددارى ووادارم نما  در آن بر عدل وانصاف وآسوده ام دار در آن از هر چیز که مىترسم به نگاهدارى خودت اى نگه دار ترسناکان .
 
دعاى روز سیزدهم ماه مبارک رمضان
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهمّ طَهّرنی فیهِ من الدَنَسِ والأقْذارِ وصَبّرنی فیهِ على کائِناتِ الأقْدارِ ووَفّقْنی فیهِ للتّقى وصُحْبةِ الأبْرارِ بِعَوْنِکَ یا قُرّةَ عیْنِ المَساکین.
خدایا پاکیزه ام کن در این روز از چرک وکثافت وشکیبائیم ده در آن به آنچه مقدر است شدنى ها وتوفیقم ده در آن براى تقوى وهم نشینى با نیکان به یاریت اى روشنى چشم مستمندان.
 
دعاى روز چهاردهم ماه مبارک رمضان
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهمّ لا تؤاخِذْنی فیهِ بالعَثراتِ واقِلْنی فیهِ من الخَطایا والهَفَواتِ ولا تَجْعَلْنی فیه غَرَضاً للبلایا والآفاتِ بِعِزّتِکَ یا عزّ المسْلمین.
خدایا مؤاخذه نکن مرا در ایـن روز به لغزشها و درگذر از من در آن از خطاها وبیهودگیها وقرار مده مرا در آن نشانه تیر بلاها وآفات اى عزت دهنده مسلمانان
 
دعاى روز پانزدهم ماه مبارک رمضان
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهمّ ارْزُقْنی فیهِ طاعَةَ الخاشِعین واشْرَحْ فیهِ صَدْری بإنابَةِ المُخْبتینَ بأمانِکَ یا أمانَ الخائِفین.
خدایا روزى کن مرا در آن فرمانبردارى فروتنان وبگشا سینه ام در آن به بازگشت دلدادگان به امان دادنت اى امان ترسناکان
 
دعاى روز شانزدهم ماه مبارک رمضان
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهمّ وَفّقْنی فیهِ لِموافَقَةِ الأبْرارِ وجَنّبْنی فیهِ مُرافَقَةِ الأشْرارِ وأوِنی فیهِ بِرَحْمَتِکَ الى دارِ القَرارِبالهِیّتَکِ یا إلَهَ العالَمین.
خدایا توفیقم ده در آن به سازش کردن نیکان ودورم دار در آن از رفاقت بدان وجایم ده در آن با مهرت به سوى خانه آرامش به خدایى خودت اى معبـود جهانیان.

 دعاى روز هفدهم ماه مبارک رمضان
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهمّ اهْدِنی فیهِ لِصالِحِ الأعْمالِ واقْـضِ لی فیهِ الحَوائِجَ والآمالِ یا من لا یَحْتاجُ الى التّفْسیر والسؤالِ یا عالِماً بما فی صُدورِ العالَمین صَلّ على محمّدٍ وآلهِ الطّاهِرین.
خدایا راهنمائیم کن در آن به کارهاى شایسته واعمال نیک وبرآور برایم حاجتها وآرزوهایم اى که نیازى به سویت تفسیر وسؤال ندارد اى داناى به آنچه در سینه هاى جهانیان است درود فرست بر محمد وآل او پاکیزگان.
 
دعاى روز هیجدهم ماه مبارک رمضان
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهمّ نَبّهْنی فیهِ لِبَرَکاتِ أسْحارِهِ ونوّرْ فیهِ قلبی بِضِیاءِ أنْوارِهِ وخُذْ بِکُلّ أعْضائی الى اتّباعِ آثارِهِ بِنورِکَ یا مُنَوّرَ قُلوبِ العارفین.
خدایا آگاهم نما در آن براى برکات سحرهایش وروشن کن در آن دلم را به پرتو انوارش وبکار به همه اعضایم به پیروى آثارش به نور خودت اى روشنى بخش دلهاى حق شناسان

 دعاى روز نوزدهم ماه مبارک رمضان
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهمّ وفّرْ فیهِ حَظّی من بَرَکاتِهِ وسَهّلْ سَبیلی الى خَیْراتِهِ ولا تَحْرِمْنی قَبولَ حَسَناتِهِ یا هادیاً الى الحَقّ المُبین.
خدایا زیاد بگردان در آن بهره مرا از برکاتش وآسان کن راه مرا به سوى خیرهایش ومحروم نکن ما را از پذیرفتن نیکىهایش اى راهنماى به سوى حـق آشکار .

 دعاى روز بیستم ماه مبارک رمضان
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهمّ افْتَحْ لی فیهِ أبوابَ الجِنانِ واغْلِقْ عَنّی فیهِ أبوابَ النّیرانِ وَوَفّقْنی فیهِ لِتِلاوَةِ القرآنِ یا مُنَزّلِ السّکینةِ فی قُلوبِ المؤمِنین.
خدایا بگشا برایم در آن درهاى بهشت وببند برایم درهاى آتش دوزخ را و توفیقم ده در آن براى تلاوت قرآن اى نازل کننده آرامش در دلهاى مؤمنان.

 دعاى روز بیست و یکم ماه مبارک رمضان
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهمّ اجْعَلْ لی فیهِ الى مَرْضاتِکَ دلیلاً ولا تَجْعَل للشّیْطان فیهِ علیّ سَبیلاً واجْعَلِ الجَنّةِ لی منْزِلاً ومَقیلاً یا قاضی حَوائِجَ الطّالِبین.
خدایا قرار بده برایم در آن به سوى خوشنودىهایت راهنمایى و قرار مده شیطان را در آن بر من راهى وقرار بده بهشت را برایم منزل وآسایـشگاه اى برآورنده حاجتهاى جویندگان
 
دعاى روز بیست و دوم ماه مبارک رمضان
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهمّ افْتَحْ لی فیهِ أبوابَ فَضْلَکَ وأنـْزِل علیّ فیهِ بَرَکاتِکَ وَوَفّقْنی فیهِ لِموجِباتِ مَرْضاتِکَ واسْکِنّی فیهِ بُحْبوحاتِ جَنّاتِکَ یا مُجیبَ دَعْوَةِ المُضْطَرّین.
خدایا بگشا به رویم در این ماه درهاى فضلت وفرود آر برایم در آن برکاتت را وتوفیقم ده در آن براى موجبات خوشنودیت ومسکنم ده در آن وسطهاى بهشت اى اجابت کننده خواسته ها ودعاهاى بیچارگان.
 
دعاى روز بیست و سوم ماه مبارک رمضان
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهمّ اغسِلْنی فیهِ من الذُّنوبِ وطَهِّرْنی فیهِ من العُیوبِ وامْتَحِنْ قَلْبی فیهِ بِتَقْوَى القُلوبِ یا مُقیلَ عَثَراتِ المُذْنِبین.
خدایا بشوى مرا در این ماه از گناه وپاکم نما در آن از عیب ها وآزمایش کن دلم را در آن به پرهیزکارى دلها اى چشم پوش لغزشهاى گناهکاران.
 
دعاى روز بیست و چهارم ماه مبارک رمضان
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهمّ إنّی أسْألُکَ فیه ما یُرْضیکَ وأعوذُ بِکَ ممّا یؤذیک وأسألُکَ التّوفیقَ فیهِ لأنْ أطیعَکَ ولا أعْصیکَ یا جَوادَ السّائلین.
خدایا من از تو میخواهم در آن آنچه تو را خوشنود کند و پناه مى برم بتو از آنچه تو را بیازارد واز تو خواهم توفیق در آن براى اینکه فرمانت برم ونافرمانى تو ننمایم اى بخشنده سائلان
 
دعاى روز بیست و پنجم ماه مبارک رمضان
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهمّ اجْعَلْنی فیهِ محبّاً لأوْلیائِکَ ومُعادیاً لأعْدائِکَ مُسْتَنّاً بِسُنّةِ خاتَمِ انْبیائِکَ یا عاصِمَ قُلوبِ النّبییّن.
خدایا قرار بده در این روز دوست دوستانت ودشمن دشمنانت و پیرو راه و روش خاتم پیغمبرانت اى نگهدار دلهاى پیامبران.
 
دعاى روز بیست وششم ماه مبارک رمضان
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهمّ اجْعَل سَعْیی فیهِ مَشْکوراً وذَنْبی فیهِ مَغْفوراً وعَملی فیهِ مَقْبولاً وعَیْبی فیهِ مَسْتوراً یا أسْمَعِ السّامعین.
خدایا قرار بده کوشش مرا در این ماه قدردانـى شده وگناه مرا در این ماه آمرزیده وکردارم را در آن مورد قبول وعیب مرا در آن پوشیده اى شنواترین شنوایان.

 دعاى روز بیست و هفتم ماه مبارک رمضان
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهمّ ارْزُقْنی فیهِ فَضْلَ لَیْلَةِ القَدْرِ وصَیّرْ أموری فیهِ من العُسْرِ الى الیُسْرِ واقْبَلْ مَعاذیری وحُطّ عنّی الذّنب والوِزْرِ یا رؤوفاً بِعبادِهِ الصّالِحین.
خدایا روزى کن مرا در آن فضیلت شب قدر را وبگردان در آن کارهاى مرا از سختى به آسانى وبپذیر عذرهایم وبریز از من گناه وبارگران را اى مهربان به بندگان شایسته خویش.
 
دعاى روز بیست و هشتم ماه مبارک رمضان
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهمّ وفّر حظّی فیهِ من النّوافِلِ واکْرِمْنی فیهِ بإحْضارِ المَسائِلِ وقَرّبِ فیهِ وسیلتی الیکَ من بینِ الوسائل یا من لا یَشْغَلُهُ الحاحُ المُلِحّین .
خدایا زیاد کن بهره مرا در آن از اقدام به مستحبات وگرامى دار در آن به حاضر کردن ویا داشتن مسائل ونزدیک گردان در آن وسیله ام به سویت از میـان وسیله ها اى آنکه سرگرمش نکند اصرار وسماجت اصرار کنندگان.

 دعاى روز بیست ونهم ماه مبارک رمضان
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهمّ غَشّنی بالرّحْمَةِ وارْزُقْنی فیهِ التّوفیقِ والعِصْمَةِ وطَهّرْ قلْبی من غَیاهِبِ التُّهْمَةِ یا رحیماً بِعبادِهِ المؤمِنین.
خدایا بپوشان در آن با مهر ورحمت وروزى کن مرا در آن توفیق وخوددارى وپاک کن دلم را از تیرگیها وگرفتگى هاى تهمت اى مهربان به بندگان با ایمان خود.

 دعاى روز سى ام ماه مبارک رمضان
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهمّ اجْعَلْ صیامی فیهِ بالشّکْرِ والقَبولِ على ما تَرْضاهُ ویَرْضاهُ الرّسولُ مُحْکَمَةً فُروعُهُ بالأصُولِ بحقّ سَیّدِنا محمّدٍ وآلهِ الطّاهِرین والحمدُ للهِ ربّ العالمین.
خدایا قرار بده روزه مرا در این ماه مورد قدردانى وقبول بر طبق خوشنودى تو وپسند رسول تو باشد واستوار باشد فرعش بر اصل به حق آقاى ما محمد وخاندان پاکش وستایش خاص پروردگار جهانیان است.
 

میهمان خدا خوش آمدی ...

میهمان خدا خوش آمدی ... میهمان خدا خوش آمدی ...

به مناسبت فرا رسیدن ماه مبارک رمضان، و با توجه به وظیفه خطیر و سنگین شما دبیران پرورشی نسبت به افزایش شناخت فرایض و برکات این ماه مبارک به دانش آموزان ایران اسلامی، مرکز یادگیری سایت تبیان طبق روال همیشه، متنی را ارائه نموده است که حتماً مورد استفاده در برگزاری مراسم شما عزیزان در مدرسه قرار خواهد گرفت.

 

میهمان خدا خوش آمدی ...

همه ما هم مهمون بودیم و هم لحظاتی رو که در انتظار اومدن مهمون بودیم رو تجربه کردیم.

 

مقدماتی که برای هر کدوم از این دو موقعیت جدا از هم فراهم کردیم کاملا متفاوت بوده.

 

مثلا وقتی می فهمی به خونه مادربزرگت دعوت شدی کلی خوشحال می شی، شاید به خاطر راحتی و آسایششه که اونجا بیشتر از جاهای دیگه احساس می کنی؟

 

یا به قول معروف، خونه مادربزرگا خودمونی تره.

 

میهمان خدا خوش آمدی ...

یا وقتی منتظر کسی هستی که دعوتش کردی، گاهی اونقدر برای اومدنش انتظار می کشی که فکر می کنی چقدر زمان طولانی تراز روزهای معمولی سپری میشه و تمام این انتظار یکباره با شنیدن صدای زنگ در به پایان می رسه.

 

حالا ما می خوایم بدونیم شمایی که به چنین ضیافت باشکوهی دعوت شدی چه مقدماتی رو برای ورود به این مهمونی فراهم کردی؟

 

مخصوصا وقتی می دونی پروردگاری که میزبان توست از ماه ها قبل منتظر حضور تو بر سر خوان رحمتش بوده  و از دو ماه قبل تمام مقدمات را برای میزبانی از تو فراهم کرده؟

 

 

میهمان خدا خوش آمدی ...

وقتی به عنوان میهمان زنگ دری رو می زنیم، داریم اعلام وجود می کنیم.

می خوایم بگیم که ما اومدیم.

 

حالا وقتی می دونی در این ضیافت الهی میزبانت پروردگار کریم و بخشنده است و قراره خودش در را برای ورود تو باز کنه، چه احساسی داری؟

چه جوری می خوای باهاش حرف بزنی تا بهش بگی که اومدی

که هستی؟

 

که سر موقع و با آمادگی کامل بر خوان نعمتش حضور پیدا کردی؟

 

 
میهمان خدا خوش آمدی ...

وقتی به خونه کسی دعوت می شی، تمام سعی میزبان، اینه که به بهترین وجه از تو پذیرایی کنه.
 

می دونیم که هر مهمونی، پذیرائی خاص خودش رو داره، تا به حال از خودت پرسیدی که پروردگار کریممان چگونه از تو و دیگر میهمانانش پذیرایی می کنه؟

 

و یا اینکه خداوند متعال خوان نعمتش را به چه آراسته؟

 

میهمان خدا خوش آمدی ...

 

رسول خدا در پاسخ به این سۆال چنین می فرمایند:

ای مردم

به درستی که بخت به شما روی آورده چه بخواهید و چه نخواهید!

حلول ماه خداست که با برکت و رحمتش به شما روی آورده.

 

در ماه خدا باران رحمت بر عموم مردم فرو می‌ریزد و باب آمرزش گناهان بر نادمان گشوده شده و هر که بخواهد رحمت و برکت این ایام را به دست می‌آورد.

 

همگی شما در این ماه از جانب خداوند به میهانی و ضیافتی عظیم و الهی دعوت شده‌اید.

میهمان خدا خوش آمدی ...

با فرارسیدن این ماه نفس های شما تسبیح خداوند محسوب خواهد شد و خواب شما عبادت آن ذات مقدس است و اگر عمل نیکی داشتید، آسوده باشید که حضرتش به برکت این ماه عظیم پیشاپیش «مُهر قبولی» بر اعمالتان زده است و دعاهایتان را به مرتبه «قبولی» می رساند.

 

پس با نیت صادق و دلی پاک از خداوند متعال بخواهید که در این ماه شما را بر انجام روزه و تلاوت و پیروی از کتابش توفیق عنایت فرماید.

و بدانید که برترین اعمال در این ماه دوری از حرام الهی است.

 

و اهل تفکر همه می دانند، این ضیافتی استثنائیست که در آن همه و همه، عالم و جاهل، ضعیف و قوی، فقیر وغنی، همه «در هاله کرامت الهی قرار گرفته‌اند» و همه با «یک خطاب» دعوت شده‌اند، نه اینکه گروهی با دعوت ویژه و به طوری خاص پذیرایی شوند و گروهی از عوام، کالانعام!

 

التماس دعا میهمانان ذات مقدس و با برکتش